خلاصه داستان قسمت ۳۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران
فاطما میز ناهار را رمانتیک چیده با گلبرگ و شمع که اورهان با دیدن اون میز شوکه میشه و به مادرش میگه این چیه که چیدی؟ الان شوال خانم فکر میکنه کار منه! فاطما میگه خداکنه سپس شوال میاد که اورهان سریع گلبرگها و شمع را برمیداره و به فاطما میگه ما بریم دیگه مامان شوال میگه نمیخواین که این همه غذارو من خودم بخورم فقط! او میگه ایشالله سری بعدی و سریعا از اونجا میرن. سوسن داره کم کم آماده میشه و وقتی کامل آماده میشه امل دستاشو از روی چشمای عمر برمیداره و و عمر با دیدن سوسن زبونش بند میاد و میگه خیلی خوشگل شدی سپس یاسمین میفرستتش تا بره دسته گل بخره و میگه تو برو قرارمون جلوی گلفروشی. اورهان وقتی به خانه میره به آیتن یک جفت گوشواره میده که او خوشش میاد و میگه من اینارو خیلی دوست دارم به لباس سفیدم خیلی میاد و نگاه معنی داری به اورهان میکنه. عمر از گلفروشی بیرون میاد که با اوگولجان روبرو میشه او باهاش دعوا میکنه و میگه الان خیالت راحت شد دوباره منو تو چشم پدرم بد جلوه دادی؟ او میگه دیگه از کارات خسته شده بودم ازت شکایت اوگولجان باهاش بحث میکنه و هلش میده که عمر از پله ها میوفته پایین همون موقع بچه ها به گلفروشی میرسن که عمر میوفته جلوی پاشون.
همه شوکه میشن و سوسن با اوگولجان دعوا میکنه و سریعا با آمبولانس میبرنش به بیمارستان. آیلا رفته به کلانتری و خودشو معرفی کرده و تو بازداشتگاه افتاده. دوست گوکان پیشش میره و بهش میگه من ازت دلخورم من این همه کمکت کردم ولی تو ۲۰۰هزارتا بهم ندادی! سپس شروع میکنه با گوکان حرف زدن و از کارهایی که کردن میگه که گوکان هم تایید میکنه و باهم میخندن و میگه کن پسره خیلی هالوعه! اصلا به من نرفته پولاشو واریز کردم به حسابم چندتا زمینم هست اونارو هم بفروشم رفتم اونور عشق و حال کنم. دوست گوکان به آکیف زنگ زده، و آکیف که پیش برک رفته زده رو اسپیکر و تمام حرف های آنهارو برک میشنوه و بهم میریزه و میخواد بره پیش گوکان و ازش حساب پس بگیره که آکیف جلوشو میگیره و راضیش میکنه که یه مدت به گوکان نگه که میدونه تا بتونه پولاشو پس بگیره برک خودشو کنترل میکنه سپس میگه که مادرش بازداشتگاهه و برک میره پیشش و باهاش حرف میزنه و میگه چرا اینکارو کردی! مادرش میگه مجبور بودم برای حفاظت از تو و خواهرت برک میگه حق با تو بود و گریه میکنه که آیلا آرومش میکنه.عمر به هوش میاد و دکتر میگه که خطری تهدیدش نمیکنه فقط بدنش کوفته ست. آنها میرن پیش عمر تا ببیننش عمر جواب اوگولجانو نمیده که آیبیکه اوگولجانو میبره و میگه الان وقتش نیست. برک به خانه میره که الیف با دیدنش میخواد از کار آیلا بگه که وقتی میبینه اونم میدونسته جا میخوره و بعد از جر و بحث از اونجا میخواد بزنه بیرون که برک میگه هرجا بری باهم میریم…