خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۴۷ سریال ترکی رامو
نهیر به اصطبل میره و با اسبش در حال وقت گذروندنه که دوعا به اونجا میره که نهیر میترسه. دوعو میگه قبلا نمیترسوندمت! نهیر میگه شاید واسه اینه که قبلا ترسناک نبودی! سپس باهم صحبت میکنن که نهیر در آخر میگه تو به صدمه زدن به آدما ادامه بده منم نجاتشون میدم سپس از اونجا میره که دوعو به خودش میگه تو ازم متنفرشو منم به دوست داشتنت ادامه میدم. کورشاد پیش یاقوز میره و باهاش حرف میزنه و میگه چطور بهت شک نکنم که با رامو همدست نبودی؟ آنها باهم صحبت میکنن که یاقوز میگه من تو این کار دستی نداشتم سپس بهش میگه که یا رامو برام پیدا میکنی یا میرم پیش جهانگیر و بهش میگم که بهش خیانت کردی و چهارتا حرفم روش میزارم! یاقوز میگه میدونه خودش که بهش خیانت نمیکنم کورشاد با لبخند میگه فیلم دوربینو بهش نشون میدم و یاقوز تهدید میکنه و میگه ۲۴ ساعت فقط بهت وقت میدم یاقوز میگه ۲۴ ساعت کمه و از اونجا میره. رامو خانواده شو به یه ویلای جدید میبره تا اونجا پنهان بشن حشمت میره اونجا و به رامو میگه که دوعو بهم اعتماد کرده بهم گفت بیام اینجا پیش تو بمونم تا واسش خبرچینی کنم رامو میگه خوبه به کارمون میاد به وقتش. کورشاد پیش جهانگیر رفته و از رامو اطلاعاتی میخواد تا زودتر به رامو برسه. دوعو پیش جهانگیر میره و بهش خبر میده که سیبل فرار کرده.
سیبل به خانه جهانگیر برمیگرده که دوعو با دیدنش دنبالش میره سیبل به اتاق جهانگیر میره و میگه باید باهم حرف بزنیم اونجا میفهمه که کورشاد از جهانگیر میخواد رامو را واسش پیدا کنه. سیبل بیرون میره و میفهمه که آدم های کورشاد فهمیدن رامو کجاست سیبل سریع به رامو زنگ میزنه که بهش خبر بده اما میبینه در دسترس نیست او نهیر را میبینه و وقتی میپرسه ازش که چخبره او از قصد میگه هیچی انگاری فهمیدن رامو کجاست دارن میرن اونجا تا بکشنش که نهیر جا میخوره سیبل تو دلش دعا میکنه که نهیر بره به کمک رامو. دوعو سیبل را صدا میزنه تا بره پیش جهانگیر. جهانگیر برای سیبل یه داستان تعریف میکنه سپس به پرونده ای که روی میزه اشاره میکنه و میگه این چیه؟ سیبل میگه تضمین جونم که اگه مردم تمام اموالم و خیریه به دست دولت سپرده میشه جهانگیر میگه چرا این کارو کردی؟ سیبل میگه چون منو مجبور کردین با زنتون که رو سرم اسلحه گذاشته بود زیر یه سقف بمونم و نزاشتین برم! جهانگیر میگه باشه ولی کاری میکنم که از مرگ بدتر باشه واست و از آدم هاش میخوان سیبلو ببرن به اتاقش.
نهیر به محلی میره که رامو اونجاست میره و بهش میگه که میخوان بکشنت میدونن اینجایی رامو میگه کی؟ که همون موقع آدم های کورشاد به اونجا میرسن. رامو به حساب همشون تک تک میرسه و با نهیر از اونجا میره که دوعو با دیدن ماشین نهیر جا میخوره و تعقیبشون میکنه. وقتی از اونجا دور میشن صحبت میکنن رامو میپرسه چرا بهم کمک میکنی؟ از کی شنیدی؟ او میگه سیبل رامو میگه یعنی بهت گفت بیای کمکم؟ نهیر میگه نه اینجوری نبود رامو میگه معلومه اینجورین نبوده! سپس باهم صحبت میکنن که دوعو به اونجا میاد و از رامو میپرسه کنار نهیر چیکار میکنی؟ و رامو از اونجا میره که نهیر با دوعو بحث میکنه که با چه نسبیتی اومدی منو بازخواست میکنی؟ دوعو بهش هشدار میده که سری بعدی که باهم ببینمتون نمیدونم جهانگیر چیکار میکنه…..