خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۶۴ سریال ترکی رامو
جهانگیر میخواد رامو را بکشه که یه نفر از تاریکی بیرون میاد که جهانگیر با دیدنش میگه مظهر؟! تو توی این قضیه چه نقشی داشتی؟ مظهر میگه خیلی ولی الان با رامو صحبت دارم! جهانگیر میگه رامو واسه منه اما مظهر میگه دیگه نیست رامو ماله منه و دستور از بالا دستیاست سپس بعد از کمی بحث جهانگیر میگه کجا میرین؟ مظهر میگه کاباره جهانگیر میخنده و میگه خوب زودتر میگفتی سپس رو به رامو میگه اگه از اونجا سالم اومدی بیرون بعدا میبینمت و از اونجا میره. فیدان به سیبل گفته بیاد خانه رامو و اونجا بهش میگه رامو بهم زنگ زد و گفت دیگه همه چیز تموم شد الان به رامو زنگ میزنم و تو همه چیزو بهش میگی میخواین دعوا کنین یا داد بزنین ولی آشتی میکنین و باهم از اینجا میریم سیبل خوشحاله که فیدان هرچی به رامو زنگ میزنه میبینه جواب نمیده. رامو بیهوشه که وقتی به هوش میاد میبینه تو یه اتاق بالای کاباره به صندلی بسته شده و سیم هایی بهش وصله او میپرسه اینجا چخبره؟ مظهر میگه بهت کابل هایی وصله که هر کدومش یه عضو از بدنتو در نظر داره و با هر دروغی که بگی ۱۰۰ ولت برق بهت وصل میشه. سپس شروع میکنه درباره رئیسش، صراف هدفش سوالاتی پرسیدن که رامو با هر دروغ برق بهش وصل میشه که مجبور میشه راستشو بگه در آخر وقتی میفهمه هدفش انتقامه به افرادش میگه بازش کنین بزارین بره.
رامو بیهوش میشه و بعد از چند دقیقه به هوش میاد و از اونجا بیرون میره. او به طرف خانه میره که فیدان همان موقع از خونه بیرون میزنه که رامو را میبینه و از وضعیتش شوکه میشه و میگه چیشده؟ این چه سر و وضعیه؟! رامو میگه خوبم عمه نگران نباش و به داخل خانه میرن. اونجا با هم صحبت میکنن و رامو میگه چه بلایی سرش اومده فیدان میخواد نزدیکش بشه که وقتی دستش بهش میخوره برق میگیرتش و میگه چرا برق داری؟! رامو میخنده و میگه میخوام استراحت کنم. فردای آن روز همگی تو اسکله هستن که رامو به اونجا میره اما هرکی میخواد بغلش کنه برق میگیرتش و میگه تو چت شده رامو؟ حالت خوبه؟ رامو تایید میکنه و میگه نگران نباشید حالم خوبه. خانواده جهانگیر سر میز صبحانه هستن که مظاهر به اونجا میره و آیسل او را بغل میکنه و بهش خوش آمد میگه نهیر هم او را دایی خطاب میکنه و بغلش میکنه سپس سر میز صبحانه میشینه و با سیبل دست میده و تسلیت میگه بهش سیبل که شوکه شده از اون شخص یادش میره که واسه چی تسلیت میگه سپس با یادآوری تانر میگه مرسی….