خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۷۳ سریال ترکی رامو
آینده، اعضاء مافیا با رئیسشون قرار گذاشتن. رئیس به اونجا میره و فقط میپرسه اسم؟ هیچکی هیچی نمیگه در آخر دوست دختر واسیلی میگه رامو. رئیس بهشون میگه من جنازه پسرمو میبرم عزاداریمو میکنم فقط سه روز بهتون مهلت میدم که سر رامو را برام بیارین سپس رو به جهانگیر میگه وگرنه سر تورو میزنم! و میره. زمان حال، رامو وقتی سیبل را بغل کرده و بهش میگه تموم شد سیبل بهش میگه من حرف های واسیلیو شنیدم یاقوز عمه فیدانو کشته رامو جا میخوره و بهم میریزه. دوعو از پدرش میخواد تا همه چیزو واسش از اول تعریف کنه او میگه که وقتی بهم عفو خورده بود میدونستم بیام بیرون جهانگیر منو میکشه و چند نفری هم سعی کردن منو تو زندان بکشن که به کمک یکسریا خودمو مرده نشون دادم به همه رامو میپرسه به کمک کی؟ او به پشت سرش اشاره میکنه که رامو و دوعو حشمتو میبینن جهانگیر به دوعو زنگ میرنه که رامو بهش میگه با یه سوتی تمام تلاش های پدرت میره به باد خیلی حواستو جمع کن! دوعو جواب نمیده و میره. سیبل به خانه برمیگرده و رامو به حسن و بقیه زنگ میزنه و میگه باید بریم سراغ یاقوز. آنها به خانه یاقوز میرن که با نگهبان های اونجا درگیر میشن.
وقتی به اتاق یاقوز میرن میبینن اونجا نیست همان موقع گوشی یکی از ادم های یاقوز زنگ میخوره که رامو برمیداره یاقوز که از تو دوربین اونارو میبینه با رامو حرف میزنه که رامو بهش میگه من تورو میکشم. فردای آنروز صبوش با نریمان و عفت برای فیدان مراسم دعا گرفتن و بعد از رفتن مهمونها آنها از فیدان برای هم میگن و گریه میکنن و همدیگرو دلداری میدن. سر میز صبحانه نهیر به جهانگیر میگه دوعو کجاست؟ کلا دیروز عجیب بود حرفایی میزد که عجیب بود! همان موقع دوعو که تمام شب را تو محل خودش بوده و برای خالی کردن عصبانیتش به مانکن ها تیراندازی میکرده به جهانگیر زنگ میزنه و بهش میگه بره به مکانش سورپرایز داره واسش. رامو پیش صراف رفته و اونجا باهمدیگه صحبت میکنن حسن رامو را تعقیب میکنه تا از کارهاش سر دربیاره. حشمت به رامو میگه کوکسال خان میخواد ببینتتون رامو به اونجا میره که حسن هم میره و اون خونه را هم پیدا میکنه. کوکسال به رامو میگه که دوعو کله شقه مطمئنم یه کاری میکنه نمیتونه بشینه یه جا! سیبل به رامو زنگ میزنه و میگه که اینجا داره یه اتفاق هایی میوفته دوعو به جهانگیر زنگ زد و گفت بره به مکانش واسش سورپرایز داره رامو میگه چه سورپرایزی؟ سیبل میگه نمیدونم.
رامو به کوکسال میگه ماجرارو و ازش میخواد نگران نباشه میره اونجا و جلوشو میگیره. جهانگیر وقتی پیش دوعو میرسه ازش میپرسه چیشده پسرم؟ گفتی سورپرایز داری؟! اون چیه؟ دوعو دستشو میخواد ببره سمت اسلحه اش که گوریل میاد و میگه رامو اومده جهانگیر به خودش میگه آهان میخواستی رامو را بکشی قاتل پدرتو آره؟ ولی من نباید درگیر بشم رامو به اونجا میاد و به دوعو میگه بهش گفتی؟ سپس رو به جهانگیر میگه که همدست واسیلی یاقوز بوده دیشب رفتیم گیرش بندازیم اما فرار کرده جهانگیر عصبی میشه و به مظهر زنگ میزنه تا یاقوزو پیدا کنه. رامو به جهانگیر میگه با دوعو میرم دنبال یاقوز. آنها از اونجا میرن که دوعو میگه چرا نذاشتی بکشمش؟ رامو میگه چون خودتم میمردی و به پدرت قول دادم مراقبت باشم میریم حرف میزنیم بعد هرکاری خواستی بکنی بکن! جهانگیر یه نفرو میفرسته و میگه دوعو امروز عجیب بود تعقیبشون بکن….