خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۸۳ سریال ترکی رامو
سیبل و نهیر در حال دعوا کردنن که صندلی میخورن به دیوار و متوجه میشن که دیوار پوکه. سپس سیبل با صندلی یه دیوار میزنه که دیوار میریزه و از اون اتاق میرن بیرون سپس سعی میکنن به همدیگه کمک کنن تا از اونجا فرار کنن دو مرد به اونجا میان و اونارو محاصره میکنن آنها گیر میوفتن که محافظاشون اون دوتا مردو میکشن و سیبل و نهیر را دوباره زندانی میکنن. رامو از خونه میخواد بیرون بره که عفت بهش میگه من خیلی نگرانم تو الان با اون جهانگیر میخوای بری نکنه اتفاقی واسه تو یا سیبل بیوفته! صبوش از اتاق بیرون میاد و میگه چیشده مگه؟ سیبل کجاست؟ رامو واسش تعریف میکنه که سیبل را دزدیدن بهت نگفتم که ناراحت نشی با همه جیز میتونم کنار بیام جزء ناراحتی تو مادر سپس بعد از کمی صحبت میدن به طرف محل قرار با جهانگیر میره تا باهمدیگه به اونجا برن. دزدیدن سیبل و نهیر کار برهان هستش و جوری برنامه ریخته که همه فکر کنن کار وادیم بوده. جهانگیر و رامو به ساختمانی متروکه میرسن که افرادی اونارو محاصره میکنن و میخوان بکشنشون که رامو به جهانگیر میگه بخواب رو زمین و با ریموت صندوق ماشینشو میزنه و اسلحه ای که به صورت اتوماتیک شروع به شلیک میکنه اونارو اینبارتن میکند.
سپس به جهانگیر میگه احتمال داره بازم باشن و همدیگرو ساپورت میکنن تا نهیر و سیبل را پیدا کنن آنها وقتی به طبقه بالا میرسن میگردن تا سیبل و نهیر را پیدا کنن که جهانگیر آنها را تو اتاقی پیدا میکنه ولی الکی میگه اینجا نیستن و وقتی رامو وارد یه اتاق با درب آهنی میشه درو به روش میبنده و جهانگیر بهش میگه من نهیرو میبرم و سیبلو میکشم رامو با عصبانیت میگه من تورو میکشم اگه یه تار مو از سیبل کم بشه مادرتو به عزات مینشونم! جهانگیر نهیر را آزاد میکنه و با خودش سیبل را میبره. جهانگیر به برهان زنگ میزنه و میگه با افرادت برو رامو را بکش تو یه اتاق زندانیش کردم. آنها به خونه میرن که مادر نهیر با دیدن سیبل میگه تو پیش نهیر چیکار میکردی عزیزم؟ نهیر میگه سیبل را هم گرفته بودن سپس جهانگیر از نهیر میخواد سیبل را با خودش ببره تو اتاق کارش. افراد برهان به ساختمان میرن ولی رامو از پسشون برمیاد و بعد از کشتن اونا از اونجا بیرون میره. جهانگیر به سیبل میگه چند دقیقه بعد عکس جنازه عشقتو میبینی اونوقت نهیر هم تورو میکشه و اسلحه را میده دست نهیر و میگه که بکشتش نهیر با دستانی لرزان اسلحه را به طرف سیبل گرفته….