خلاصه داستان قسمت سوم سریال صفر بیست و یک | قسمت ۳ سریال ۰۲۱
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت سوم سریال صفر بیست و یک از شبکه سه سیما را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال صفر بیست و یک هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سوم سیما پخش می شود که به کارگردانی آقایان جواد رضویان و سیامک انصاری ساخته شده است که اولین همکاری این دو بازیگر طنز پرداز کشورمان با یکدیگر در حوزه کارگردانی می باشد.
شعله به همراه پسرش بالا میروند تا نقش زن تورج را ایفا کنند که خواهر دیگرشان سودی نیز با آن ها همراه میشود که بعد از مدت طولانی غفورخان شادی را به میلاد کیانی خواننده میسپرد و از او می خواهد که مراقب نوه اش باشد و بالا میرود تا بفهمد چه اتفاقی افتاده است.
غفور خان بعد از بالا رفتن بچه هایش به همراه داماد هایش را میبیند و به سپیده میگوید که حاضر است یک چک معادل بدهی تورج به او بدهد و تا حسابش با او تصویه شود و به جاش از تورج به اندازه همان مبلغ سفته میگیرد. شادی که میلاد کیانی را میبیند در اینستاگرامش با او لایو میگیرد که دوست پسرش آن را میبیند و به آدرسی که شادی در لایو اینستاگرامش گفته است و او را با میلاد کیانی میبیند و فکر میکند که نامزد شادی است و به ارسلان ویس میدهد که دیگر با شادی در ارتباط نیست و تمام کرده اند.
پلیس شادی و میلاد کیانی را میگیرد که شادی به پدربزرگش زنگ میزند و قضیه را میگوید و آنها پایین میروند تا مامور ولشان کند.
بعد از این اتفاقات با درخواست های ارسلان آن ها خانوادگی به پینت بال میروند و با هم بازی میکنند و بعد از آن به رستوران میروند تا غذا بخورند و تمام مدت با هم بحث و دعوا میکنند که هرکدام چه کاری انجام داد و تقصیر ها را گردن یکدیگر میانداختند.
تورج که با آنها نرفته بود خونه خواهرش مرجان مانده است تا به کارهایش رسیدگی کند که ناگهان خونه شروع به لرزیدن میکند اول از همه فکر میکند که زلزله آمده است اما بعد از آن خانه به دلیل گود برداری نامناسب میریزد مازیار به همراه جلال و زن و بچه هایشان که در حال برگشت به سمت خانه اند متوجه آمبولانس و مامور هایی که مقابل خانه مازیار اینا ایستاده است میشوند و با پیاده شدن از ماشین هایشان میفهمند که خانه مازیار و مرجان خراب شده است و بعد از کلی داد و بیداد به خانه جلال میروند تا آن شب را آن جا بمانند که مازیار قصد زدن پسرش ارسلان را دارد که جلو او را میگیرند و بعد از بحث هایی بین خودشان به سمت بالا خانه جلال بروند…