خلاصه داستان قسمت ششم سریال صفر بیست و یک | قسمت ۶ سریال ۰۲۱
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ششم سریال صفر بیست و یک از شبکه سه سیما را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال صفر بیست و یک هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سوم سیما پخش می شود که به کارگردانی آقایان جواد رضویان و سیامک انصاری ساخته شده است که اولین همکاری این دو بازیگر طنز پرداز کشورمان با یکدیگر در حوزه کارگردانی می باشد.
سروش پسر کوچک شعله و جلال گم میشود و بعد از گریه زاری و غر زدن های شعله همه شان بسیج میشوند تا دنبال سروش بگردند و او را پیدا کنند، جلال بهدنبال سروش است که سعید دوست پسر شادی او را میبیند و به جلال میگوید که سروش را پیدا میکند مازیار در پله ها میچرخد و توهم میزند که مازیار را میبیند. جلال همچنان درحال گشتن هست که درون اتاقی گیر میکند، سعید که سروش را پیدا کرده است صدای جلال را درون اتاقی که گیر کرده است میشنود و با سروش در را روی او باز میکند که باز هم جلال رو ترش میکند جلال سروش را بغل میکند و به سراغ شعله میرود تا بچه را به آن ها بدهد. در همین حین هم سعید به شادی زنگ میزند و خبر پیدا شدن سروش را میدهد با رسیدین جلال و مازیار تورج به مرجان زنگ میزند تا آن ها به خانه پدرشان بروند و مادر جدیدشان را ببینند.
آنها به سرعت به آنجا میروند تا مادرشان را ببینند که بعد مدت ها سر و کله زدن با پدرشان سروش که در حال عکاسی بود در پشت عکسش زنی را میبیند که داخل عکس افتاده است و به مادر و خاله اش نشان میدهد.
جلال و مازیار به سینما رفته اند که قبل از آن مراسم تقدیر از مهندس سعید صفایی است که جلال باز هم به خودش میگیرد که سبب ضایع شدنش میشود.
مازیار حالش بد شده است و درد دارد که از سالن بیرون میرود که باز هم توهم به سراغش میآید که سعید به دادش میرسد و به اورژانس زنگ میزند و بعد به جلال خبر میدهد که حال جلال هم بد میشود و دو تا اورژانس خبر میکنند…