خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال صفر بیست و یک | قسمت ۱۹ سریال ۰۲۱

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال صفر بیست و یک از شبکه سه سیما را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال صفر بیست و یک هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سوم سیما پخش می شود که به کارگردانی آقایان جواد رضویان و سیامک انصاری ساخته شده است که اولین همکاری این دو بازیگر طنز پرداز کشورمان با یکدیگر در حوزه کارگردانی می باشد.

قسمت نوزدهم سریال صفر بیست و یک

ستار دوستش را که در کار ازدواج است را با خود به سراغ تورج برده است تا بتواند برایش زن بگیرد که به نتیجه نمی‌رسند. ارسلان به دنبال پدرش است که همراه با او به سراغ صاحب خانه می‌روند که با گریه های بسیار می‌تواند صاحب خانه پدرش را نرم تر کند.
جلال به دنبال شعله راه افتاده و یواشکی او را تعقیب می‌کند. ارسلان پدرش را راضی می‌کند تا با مادرش ملاقات کند و باهم آشتی کنند که خاله شعله زنگ می‌زند و به ارسلان می‌گوید که دست تنها است و به کمکش نیاز دارد. ارسلان به سمت خاله اش می‌رود که با رانندگی پر خطرش مادر و پدرش را می‌ترساند و نزدیک به شیرینی پزی خاله اش مردی را می‌بیند که دنبال خاله اش افتاده است و پیاده می‌شود و با قفل فرمون او را می‌زند و بعد می‌فهمد او جلال شوهر خاله اش است.
همه در شیرینی پزی شعله جمع‌ شده اند که تورج یکی از دختر هایی که برای شعله کار می‌کند را می‌بیند و خواهر هایش به هم علامت می‌دهند و دختر را نشان می‌دهند.
جلال به اداره رفته است و با لاله شریف رئیس جدید اداره درگیر شده است که خانم شریف‌ او را به مدت دو هفته تعلیق می‌کند و او با ناراحتی از اداره برمی‌گردد و مازیار قصد آرام کردنش را دارد و در همین حین تورج به اداره رفته است تا خانم واشقانی که جلال و مازیار برایش در نظر گرفته اند را ملاقات کند که لاله شریف را می‌بیند.
جلال و مازیار در خانه با هم درد و دل می‌کنند که ارسلان نیز فالگوش ایستاده و به حرف‌هایشان گوش می‌دهد که متوجه پدرش می‌شود که به جلال می‌گوید برای جور کردن پول خانه اش تصمیم گرفته است یکی‌ از کلیه هایش را بفروشد.
سعید و تورج با هم به کافه رفته اند و منتظر خانم واشقانی هستند و درهمان زمان آمار لاله شریف را از سعید نیز می‌گیرد و به او می‌گوید اگر خانم واشقانی نشد باید برای لاله شریف‌پا جلو بگذارد، که گوشی تورج زنگ می‌خورد و به سعید می‌گوید تا وقتی که خانم واشقانی بیاد برمی‌گردد‌.
شادی در خانه است که سروش او را اذیت می‌کند و به او می‌گوید هوس سان شاین کرده است و باید او را به کافه ببرد که حاضر می‌شوند و به سمت کافه‌ می‌روند که وقتی داخل کافه می‌شوند شادی سعید را با خانم واشقانی می‌بیند و گریان از آن جا خارج می‌شود و به پارکی می‌روند که ارسلان نیز آن جا است که ارسلان فکر می‌کند شادی برای او گریه می‌کند و سعی می‌کند که او را آرام کند.
همه در خانه غفورخان جمع شده اند و درباره همسر آینده تورج حرف می‌زنند و هر کسی از کیس خودش می‌گوید که تورج می‌گوید او لاله شریف را می‌خواهد و باعث ذوق شادی می‌شود بقیه عصبانی می‌شوند…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا