خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

هان به اتاق صفیه میره تا بتواند باهاش صحبت کند و درباره کاری که کرده توضیح بدهد. صفیه از شدت عصبانیت پشتش را به او کرده و حتی نگاهش هم نمی کند و بهش میگه تو میدونستی که من چقدر از دیوونه شدن میترسم اینو میدونستی و این حسو بهم دادی. من هیچ وقت نمی تونم تو رو ببخشم. هان با بغض بهش میگه آبجی تو برای اون پسر بچه پناهگاه بودی و حکم مرگ و زندگی اش را داشتی اگه تو با ناجی میرفتی من چه جوری میتونم زنده بمونم؟ من همه تلاشمو کردم که از پناهگاهم محافظت بکنم. صفیه با بغض میگه ناجی هم پناهگاه من بود. هان بهش میگه آره اینو فهمیدم به خاطر همین هم هست که تلاشمو کردم که خوب بشه راضیش کنم که درمان بشه ولی از هر راهی وارد شدم ناجی قبول نکرد. میدونی آبجی یه راه درمان هست البته آزمایشی ولی خوب به امتحانش می ارزه یه راه درمانی توی آمریکا ولی ناجی قبول نمیکنه بره شاید تو بتونی راضیش کنی.

باهاش حرف بزن. صفحه با شنیدن این حرف انگار که یک روزنه امیدی تو دلش پیدا شده خوشحال میشه. هان قبل از رفتنش به صفیه می‌گه آبجی تو فقط منو همینجوری که هستم دوستم داری به خاطر این هم که چی شده منو از زندگیت پاک نکن. صفیه روبه هان می‌گه کسی که شبیه مامان شده، قلب و روح شو مامان تسخیر کرده من نیستم بلکه خود تویی. تو خیلی شبیه مامانی. فردای آن روز صفیه وقتی از خواب بیدار میشه شروع میکنه به مواد غذایی سالم درست کردن. غذاهای مقوی درست میکنه و میوه ها را برایش ضدعفونی میکنه وقتی همه آنها آماده میشه به هتل میره و تمام آن مواد غذایی هایی که برایش آماده کرده بود را بهش میده. ناجی خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه صفیه بهش تاکید میکنه که همه اینها را بخور شاید سوپی که درست کردم خوشمزه نباشه اما خیلی مقویه و برای درمانت خیلی خوبه و به ناجی میگه بعدا میام اتاقتم تمیز می کنم اینجا احتیاج داره که ضدعفونی بشه و از همه میکروب‌ها پاک بشه.

گلبن و اسد با همدیگه آشتی کردن گلبن به اسد میگه تو یکبار از دست من خیلی عصبانی و ناراحت شدی. اسد ازش میپرسه کی؟ گلبن برایش از خاطرات کودکی‌اش صحبت میکنه و می‌گه یک روز به مناسبت تولدت قرار بود با هان برین شهربازی منم به دنبال شما آمدم چون خیلی شهربازی دوست دارم وقتی مامانم متوجه شد خیلی دعوام کرد انقدر عصبی شد که حتی دیگه نذاشت هان هم باهات بیاد شهربازی تو هم خیلی از دست من عصبانی شدی چون برنامه تون رو خراب کردم از همون موقع به بعد دیگه نتونستم برم شهربازی و همیشه حسرتش تو دلم مونده. اسد با شنیدن این حرف ناراحت میشه و دلش به حال گلبن میسوزه. اینجی از دست هان ناراحت و عصبیه پیشش میره و بهش میگه تو میخوای حقیقتو بدونی پاشو حاضر شو بریم پیش کسی که حقیقت رو بهت بگه که بدونی الکی تراپیمو قطع نکردم هان اینجی را باخودش پیش دکتر یامور میبره وقتی به اونجا میرن به اینجی میگه هر چی میخوای از خانم دکتر بپرس تا بهت بگه که چرا من دیگه نیومدم به اینجا ازش بپرس تا از آنیل برایت بگه چه جوری تهدیدم کرد و تو خودت خوب میدونی من جایی که احساس امنیت نکنم نمیرم.

اینجی به دکتر نگاه میکنه که یامور بهش میگه درسته که آنیل یه بیماری بود که از کنترل خارج شده بود و تهدید کرد اما این دلیل خیلی منطقی نیست برای اینکه درمان تون را قطع کنید. هان به یامور می‌گه همین اون مرد اون مریض روانی تا خونه من هم اومده بود به عزیزانم نزدیک شده بود برای اینکه بدونین و مطمئن بشین که دلیل نیامدن به اینجا فقط آنیل بوده بهتره بدونین که یک جای دیگه وقت گرفتم و به اونجا میرم و کارت ویزیت دکتر را به هر دوی آن ها نشون میده اینجی از این کارش عصبانی میشه و جا میخوره و از دکتر عذرخواهی می کند و آنجا را ترک می کند. هان وقتی با یامور تنها میشه یامور بهش میگه دلیل این که اومدی اینجا فقط این نبود که به خانمت ثابت کنی اومده بودی منو کوچیک کنی چون از این کار لذت می بری هان بهش نگاه میکنه و میگه برام مهم نیست چه فکری میکنید و از اونجا میره.

اگه و نریمان درباره اینکه چه جوری در آینده از هم دور نشوند صحبت می کنند اگه به نریمان پیشنهاد میده که میتونیم ازدواج کنیم و بعد بریم دانشگاه اینجوری هرجا که بخوایم میتونیم بریم نریمان میخنده و میگه دیوونه شدی؟ اونوقت میدونی زندگی چقدر سخته؟ تو چه جوری میتونی از پس خرج و مخارج بر بیایی؟ اگه بهش میگه خوب من میرم کار می کنم نریمان سعی میکنه که بحث و عوض کنه و به اگه می‌گه تمرکزتو بذار رو درست. اگه از دست نریمان ناراحت و دلخور میشه که چرا نریمان او را اصلاً جدی نمیگیره. باریش و اسرا باهم دیگه بیرون قرار میزارن تا باهم دیگه عصرانه ای بخورند باریش تمام تلاشش را می کند تا اسرار را تحت تاثیر خودش قرار دهد و ازش تعریف و تمجید میکنه و از زیبایی اش برایش می گوید و بهش می‌گه نمیدونم این حسی که بهت دارم چیه خیلی عجیبه نمیدونم کشش فیزیکیه یا حسیه به اسرا میگه نظر تو چیه؟ اسرا میخنده و بهش میگه واقعا از من داری میپرسی؟

بهتره یه لیوان آب یخ بخوری برات خوبه. هان از اینجی خواهش میکنه که او را ترک نکنه و ازش دست نکشه اینجی که از دستش عصبیه بهش میگه تو باز هم بهم دروغ گفتی و این بار اول نبود و با همدیگه صحبت می کنن. اگه و نریمان تو مدرسه درباره ازدواج صحبت می کنند غمزه وقتی اینو میشنوه کمی حسودی میکنه و با صدای بلند جوریکه همکلاسی هایشان بشنوند میگه خوبه دیگه نریمان ازدواج می کنی میرین سر خونه زندگی خودتون درس دانشگاه راهم ول می کنین. توهم میشی شبیه خواهرهایت میشوری و میپزی و نظافت می کنی اگه هم میره سرکار اگه کم آورد تو خرج و مخارج ما به شما کمک میکنیم و می خندد. نریمان با حرص بهش میگه آره درسته ما ازدواج میکنیم ولی با هم دانشگاه میریم یه هتل میزنیم از آنجایی که جفتمون از حیوون خوشمون میاد هتلی میسازیم که هر کسی با حیوان خانگی اش بتواند آنجا رفت و آمد کنه تو باغچه ها هم سبزیجات می کاریم از این به بعد هر کاری بخواهیم انجام بدیم باهم شروع و تمومش میکنیم و با طعنه به غمزه میگه راستی تو چی کار می کنی؟ کسی رو داری که باهاش رویا پردازی کنی و با همدیگه برایش تلاش کنین؟ غمزه با شنیدن این حرف ها ضایع میشه خودشو جمع و جور می کند…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا