خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۱۱ سریال ترکی بابا
قسمت ۱۱ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بابا

کورشاد در راهرو خانه کبری را می بیند و برای این که نظر او را نسبت به خودش جلب کند ازش تعریف می کند که تو فیلم خیلی زیبا بودی و می درخشیدی. شاهیکا کمی از حرف های او را میشنود و کورشاد را به گوشه می کشاند و میگه فکر نکن من نفهمیدم که داری چیکار می کنی از کبری فاصله بگیر! امین سوره ای از نمازش را به خاطر نمی آورد او پیش نوه کوچکش می رود و ازش میخواد تا اون سوره را بخواند. ایلهان در شرکت بدون در زدن وارد اتاق بوراک می شود او کلافه میشه و میگه آقا ایلهان اگه این میز و صندلی متعلق به شماست بگین که دیگه من اینجا نیام ایلهان با کنایه ازش عذر خواهی میکنه و میره. در شرکت قدیر را می بیند و بهش میگه چند شب پیش یه نفر میز شام منو به هم زد حالا برای اینکه جبرانش کنه باید قصد اول بدهیتونو یعنی ۴۰ میلیون را بهم بدین. امین دوباره توهم نجمیه را تو اتاق میزنه که یاشار میخواد بره پیشش اما امین میگه از اتاق بره بیرون. اون زن اورهان ساروهانلی به یاشار زنگ میزنه و باهاش تو هتل قرار میزاره تا باهم حرف بزنن. نجمیه به خودش میرسه بعد میره پیش ثروت اما او اصلا بهش اعتنایی نمیکنه و ازش فاصله میگیره. یاشار به هتل میره که رزروشن هرچی زنگ میزنه به اتاقش میبینه برنمیداره. او با رزروشن میره دم اتاقش که او بهشون میگه ببخشید خوابم برده بود سپس وقتی میفهمه اون حامله ست بهش تبریک میگه و از طرفی وقتی میفهمه پدرش اورهان بوده ناراحت میشه. او نگاهی به اتاق میندازه و میگه اینجا نمیشه که! شما بارداری! سپس اونو از اونجا میبره به یه اتاق تو هتلی شیک و مدرن. آنجا بهترین اتاق را برایش میگیرد. رزروشن اونجا به یه نفر زنگ میزنه و میگه آقا، یاشار ساروهانلی اینجاست. اون زن یاشار را تا دم هتل بدرقه میکنه که برای تشکر بازوی یاشار را میگیره همان موقع آدم ایلهان ازشون عکس میگیره. قدیر پیش بوراک میره و بهش میگه که اونا قسط اولو زودتر از موعد خواستن سپس قدیر عصبی میشه و میگه میتونن همچین کاری کنن؟ او تایید میکنه و میگه چوم پایین تمام قراردادها مهمت ساروهانلی امضاء کرده میتونن. قدیر راه حل میخواد که او از بوشرا میخواد تنهاشون بزاره.

بوشرا وقتی از اتاق بیرون میاد با ثروت روبرو میشه که میگه تو اینجا چیکار میکنی داداش؟ او میگه باید جواب پس بدم؟ بوشرا میگه به خاطر حرف بابا گفتم سپس از اونجا میره. بشرا به ایلهان زنگ میزنه که او با دیدن شماره او خوشحال میشه. آنها با هم دیگه در در یک رستوران قرار گذاشتن بشرا وقتی به آن جا میره ایلهان اول بهش یه هدیه میده بشرا میگه نمیتونم قبول کنم اما ایلهان اصرار میکنه تا هدیه اش را قبول کنه. او با باز کردن جعبه با یک موگیر زیبا روبرو میشه و حسابی خوشش میاد اما چیزی بروز نمیده بشرا به ایلهان میگه اومدم درباره طلب بدهیتون باهاتون صحبت کنم ایلهان میگه شما چهار تا خواهر و برادر هستین تو هر زمینه ای به همدیگه کمک میکنید اما من فقط پدرم را دارم و تمام تلاشمو می کنم که رضایت اونو جلب کنم من تمام تلاشمو می کنم که بهتون آسیبی نرسه اما از طرف خانوادتون نمیتونم هیچ تضمینی بکنم! او ازش دعوت می کند تا با هم دیگه غذا بخورند اما بشرا قبول نمیکنه ایلهان میگه یه روز دیگه چطور؟ بشرا بدون هیچ حرفی میره. بعد از رفتنش ثروت به اونجا میاد تا درباره طلبش باهاش صحبت کند ایلهان عکس هایی از او در آن شب مهمانی نشون میده ثروت حسابی جا میخوره و می ترسد و بهش میگه اگه عکس ها پخش بشه من بیچاره میشم و ازش کمک میخواد ایلهان میگه مدتی به مهمانی نرو و زیاد آفتابی نشو ببینیم چی میشه.

امین حسابی از توهم هایی که میزنه استرس گرفته و نگرانه. این توهمات از یک طرف و مشکلات اخیر خانواده اش هم یک طرف دیگه حسابی بهش فشار آورده به طرف سالن میره و تمام خانواده اش را جمع میکنه و میگه من به خاطر شماها اومدم اینجا در طول زندگیم تجربه های زیادی از همه چیز داشتم در واقع تجربه ها از جمع شدن اشتباهاته! من اشتباه های زیادی انجام دادم همه تلاش من اینه که شماها اشتباه نکنین سپس رو به قدیر جان میگه پول مثل یه مار سمی میمونه باید شیره اش را بکشی اما اجازه ندی نیشت بزنه! سپس میگه میریم سر اصل مطلب خدا خواست و من یک خانواده خوب ساختم خدا خاص ما را وارد یک زندگی دیگه کرد که اصلا بهش ربط نداشتیم من به خاطر آینده روشن و بهتر بچه ها قبول کردم اما باید اینجا هم طبق قوانین من زندگی کنیم یا طبق قوانین من جلو میریم یا این زندگی منو تغییر میده که من اصلاً این اجازه را نمیدم سپس با جدیت از جاش بلند میشه و میگه یک بار دیگه هر کدومتون کوچکترین اشتباهی را بکنه نمی بخشمش و از خانواده طردش می کنم سپس میفرستمش خونه قدیمی تو شهر قبلی و اصلاً هیچ ارث و میراثی بهش نمیرسه چه در قید حیاتم و چه بعد از مرگم! سپس از اونجا میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا