خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci را مطالعه می کنید، با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی یوسق پیرحسن و نویسندگی نرمین ییلدیریم در ژانری درام ، مهیج ، ماجراجویی ساخته شده است. اسم انگلیسی این سریال Perfect tenant و محصول سال ۲۰۲۲ می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ دیلان چیچک دنیز، سرکای توتونچو، ملیسا دونگل، اوزلم توکاسلان، روحی ساری، بیتی انگین، دنیز چنگیز، اموت کورت، نیلسو یلماز، رامی نارین، اومو پوتگول، آلپتکین سردنگچتی، حسن شاهین تورک و …

قسمت ۱۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص
قسمت ۱۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص

خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص

مونا به دفتر مجله به اتاق افق میره و ازش میخواد دوباره بهش یه فرصت بده که افق قبول نمیکنه همان موقع یکی از کارکنان میاد و میگه آقا افق رفعت زنگ زد قبل از اینکه بره سر صحنه آتیش سوزی حال مادرش بد شده داره میره فرودگاه نمیره اونجا افق بهش میگه خوب یکی دیگه رو بفرست اون مرد میگه نیروی دیگه ای نداریم فعلا مونا ازش میخواد تا بزاره اون بره خبر را بنویسه اما افق قبول نمیکنه اون مرد میگه ولی از صبح سایت آپدیت نشده! افق میخواد خودش بره که او میگه من نمیتونم لوبیای آتیش و دود و خاکستر دارم مونا میگه بزارین من برم امتحانی اگه خوب نبود به اخراج شدنم ادامه بدین افق قبول میکنه و مونا به طرف محل آتیش سوزی میره. همزمان یعقوب با رفعت حرف میزنه و میگه دمت گرم طبق توافقمون بلیطات با من بود و بهش بلیطای پرواز را میده. رفعت میپرسه چرا تو به مونا کمک میکنی؟ یعقوب میگه همینجوری دوستمه دیدم به ناحق اخراج شد گفتم کمکش کنم. یعقوب به محل آتیش سوزی رفته و در حال عکس گرفتنه که با دیدن مونا جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ مونا میگه افق منو برگردوند، یعقوب میگه خیلی خوبه تبریک میگم مونا میگه ولی موقته یعنی معلوم نیست چقدر میمونم ولی باز همین که لجشو گذاشت کنار خوبه. مونا کمیسر ایت را میبینه که دوستشه و باهاش حرف میزنه یعقوب میگه کمیسری هست که باهاش دوست نباشی؟ مونا با ایت میخواد بره داخل که یعقوب هم باهاش میره اما ایت جلوشو میگیره که مونا میگه دوستمه باهم اومدیم و یعقوب هم باهاشون وارد ملک سوخته میشن. اونجا کمی درباره آتیش سوزی اطلاعات میگیرن و ایت میگه الان برین دیگه اینجا شلوغ میشه به مشکل میخوریم. مونا میخواد بره که یعقوب جلوشو میگیره و میگه خونه شام که نداریم شب میام دنبالت بریم باهم شام بیرون.

مونا میگه به چه دلیل؟ یعقوب میگه به مناسبت برگشتنت به کارت، مونا میگه ولی اینکه موقتیه دائمی نیست! یعقوب میگه چه فرقی میکنه ساعت ۷ میام دنبالت مونا میره و لبخند میزنه. مونا به لیلا زنگ میزنه که لیلا با کلافگی جواب میده و میگه چیه مونا؟ مونا میگه چرا جواب نمیدی؟ چندبار بهت زنگ زدم! لیلا میگه فکر میکنی واسه چی؟ مونا میگه چرا نمیخوای هنوز باهام آشتی کنی؟ لیلا میگه فکر میکنی واسه چی؟ مونا ازش میخواد ببینتش چون اتفاق های خوبی داره واسش میوفته لیلا تلفن را قطع میکنه و باهاش قرار میزاره. مونا و لیلا تو قبرستون ماشین ها باهم قرار گذاشتن که لیلا میگه یه دلیل بگو که خوشحال بشم که اومدم اینجا مونا با خوشحالی میگه افق منو برگردوند به سرکار لیلا حسابی خوشحال میشه و اونو در آغوش میگیره و میگه بالاخره موفق شدی و از این بدبختی خلاص میشی مونا میگه تازه امشب یعقوب هم منو دعوت کرد به شام فکر کنم اتفاق هایی داره بینمون میوفته. لیلا کلافه و عصبی میشه و میگه باز میخوای به جای من به اون اعتماد کنی؟ مونا دلیل مخالفتش با یعقوب را میپرسه و میگه اونجوری که تو فکر میکنی نیست پسر خیلی خوبیه از کجا معلوم شاید خوشبختی من تو همون واحد آپارتمانه! لیلا میخواد ازش خودش تا به اعصاب خودش مسلط باشه و بفهمه که داره چیکار میکنه. لیلا با کلافگی میگه نمیخواستم اینو بهت نشون بدم ولی مجبورم کردی او تیکه کاغذی که روش نوشته بود به یعقوب اعتماد نکن را درمیاره و به مونا نشون میده. مونا با دیدن اون نوشته شوکه میشه و میگه این چیه دیگه؟ لیلا میگه نمیخواستم بهت اصلا نشون بدم ولی مجبورم کردی تا ترمزت کشیده بشه!

مونا از حرف های لیلا جا خورده که لیلا بهش میگه نترس من همیشه مراقبتم نمیزارم اتفاقی واست بیوفته! مونا خاطره ای از گذشته را به خاطر میاره که باهمدیگه رفته بودن پنهانی وارد یه خانه شده بودن. اون خونه که خالی بود حسابی از خودشون پذیرایی کرده بودن و در حال بازی بودن که صاحب خانه وارد خونه میشه و از سر و صدا میگه کی اونجاست؟ سپس وقتی در اتاق را باز میکنه میبینه کسی اونجا نیست ولی پنجره اتاق بازه. او از پنجره بیرونو نگاه میکنه که میبینه دوتا دختر بچه در حال دویدن و فرار کردن از اونجاست مونا با یادآوری این خاطره لبخند میزنه و میگه تو هیچ وقت نمیزاری اتفاقی واسه من بیوفته! مونا وقتی به خانه میره عمو مظفر با دیدنش تو راهرو حالشو میپرسه و میگه چیزی کم و کسری نداری؟ مونا جا میخوره و میگه چی؟ شما حالتون خوبه؟ عمو مظفر بهش میگه باهمدیگه کمی حرف بزنیم! مونا قبول میکنه. بعد از چند دقیقه حرف زدن مونا به مظفر میگه یه سوال بپرسم؟ چرا برادرتون شمارو از ارث محروم کرده بود؟ مظفر میگه با کمی دقت به من متوجه میشی که اصلا شباهتی به اونا نداشتم و شروع میکنه به تعریف کردن ماجرا. مونا بعد از کمی حرف زدن به واحد خودشون برمیگرده. ساعت هول و هوش ۷ می باشد، مونا وقتی به خانه میره تو اتاق خودش رو تختش نشسته و منتظر خبری از یعقوب. یعقوب میرسه و مونارو صدا میزنه سپس ازش اجازه میگیره بره داخل اتاقش او وقتی میبینه هنوز آماده نشده حا میخوره و میگه تو هنوز آماده نیستی که! مونا میگه حوصله اومدن ندارم ولش کن اما یعقوب میگه اصلا قابل قبول نیست زوریه من میرم پایین آماده شو بیا. بعد از چند دقیقه مونا که پیرهنی پوشیده و حسابی به خودش رسیده یعقوب از دیدنش جا میخوره و ازش تعریف میکنه. تو مسیر مونا میپرسه کجا میریم؟ یعقوب میگه سورپرایزه! ماشین خراب میشه که مونا میگه برنامه ها نقشه برآب شده انگاز یعقوب میگه نه امشب باید باهم شام بخوریم سپس میخوادت تاکسی بگیره که مونا بردهای اسکیت را از پشت ماشینش برمیداره و میگه با اینا میریم و راهی می شود….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مستاجر بی نقص

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا