خلاصه داستان قسمت ۱۳۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۳۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۳۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۳۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

حکمت بعد از اینکه صفیه او را از خانه بیرون میکنه به طرف خانه ممدوح خان می رود. اگه جدولی برای حکمت خان برمیداره و پیشش میره، حکمت با دیدن جدول خوشحال میشه. اگه به حکمت میگه که امروز روز آخر ثبت نام دانشگاه‌ست هنوز نریمان ثبت نام نکرده اما او متوجه نمیشه و اصلا حواسش اونجا نیست به خاطر همین پدربزرگش بهش میگه بزار تو حال خودش باشه و برای حکمت تلویزیون را روشن میکند. هان روی تخت کنار استخر خوابیده و خواب میبینه که کت و شلوار پوشیده و بر روی تیوپ بادی روی همان استخر دراز کشیده و وقتی چشماشو باز میکنه تمام خانواده اش را می بیند که دورش هستند. صفیه روپوش پزشکی پوشیده و همش از ناجی حرف میزنه و او را مقصر می‌دانند، گلبن لباس عروس پوشیده و مدام از اسد حرف میزنه و هان را مقصر می داند که اسد پیشش نیست. نریمان هان را سرزنش می کند و میگه تقصیر توئه که من نرفتم دانشگاه پدرش هم برای هان افسوس میخوره.

هان تو خواب حسابی شوکه شده که رویا به هتل میاد و میبینه آن روی تخت کنار استخر خوابیده و او را بیدار می‌کند. هان وقتی میفهمه که همه آنها خواب بوده نفسی راحت میکشد و از رویا میپرسه که تو اینجا چیکار می کنی؟ برای چی دوباره اومدی اینجا؟ رویا بهش میگه من کارتمو گم کردم گفتم شاید این جا افتاده باشه دارم دنبالش میگردم. هان با کلافگی و عصبانیت می گه چرا من هر جا هستم تو همون جا میای؟ رویا ماجرای دیروز را برایش تعریف می کند و می گه من خاطره خوبی ندارم به خاطر همین وقتی پدرت از من کمک خواست تا قرص هایش را بیاورم به سرعت رفتم که یک دفعه دیدم از پشت سرم در را قفل کرد. هان ازش می خواد تا بره اما رویا روی تخت کنار آن دراز میکشه و میگه اینجا رو دوست دارم دلبازه حال آدم خوب میشه ساختمانتون خیلی دلگیره احساس خفگی می کنم. هان بهش میگه میتونی نمونی اونجا کسی مجبورت نکرده برو خونتون رویا بهش میگه خانواده ام منو نمی خوان و ماجرای فوت پدرش را تعریف میکند، پدرم نتونست بره داروهاشو بخوره و من صداشو نشنیدم و وقتی برگشتم دیدم که با چشمانی باز روی زمین افتاده.

هان با شنیدنش ناراحت میشه و دلش میسوزه براش و بهش تسلیت میگه ولی رویا یک دفعه زیر خنده میزنه و میگه تو دلت برام سوخت این یعنی اینکه آنقدرها هم بی احساس و سنگدل نیستی هنوز احساس درونت مونده. هان وقتی میفهمه که شوخی کرده بهش میگه چرا انقدر دوست داری جلب توجه کنی؟ رویا با عصبانیت میگه من محتاج توجه نیستم هان بهش میگه پس محتاج محبتی؟ اشتباه اومدی هم چنین چیزی از من دریافت نمی کنی باید بری با پدرت حلش کنی. رویا ناراحت میشه که هان بهش میگه خودت شروع کردی رویا به آن پیشنهاد میده برای عوض شدنش ماشینشو هم عوض کنه. همان موقع آنیل میاد و با دیدن رویا عصبی میشه و میگه این مو فرفری اینجا چیکار میکنه دیگه؟ هان میگه اومده بود کارتشو پیدا کنه الان میره دیگه. رویا بهشون بگه من جایی ندارم میتونم اینجا بمونم!؟ آنیل بهش میگه نه موهات فرفریه نمیتونی. رویا بهش میگه الان مشکلت موهای فرفری منه؟ و همان موقع موهاشو جمع میکنه و به حالت گوجه بالای سرش میبنده و میگه الان خوب شد؟ میتونم بمونم؟

او بهش میگه نه خوشم نمیاد و با هان از اونجا میرن. رویا عصبی می شه و می گه به درک خودم تنها می مونم اینجا و بر روی همون تخت کنار استخر دراز میکشه. گلبن از اسد میخواد تا با هم دیگه برن برای صفیه ماهی گلی بگیرن. گلبن تو مغازه با دیدن ماهی ها به اسد میگه این ماهی ها هم تو خونه ما میمیرن هیچی و هیچکس تو خونه ما شاد و خوشحال نیست حتی گلدون ناجی هم مرد و پوسید. گلبن یاد شعر هایی که برای اسد نوشته بود میوفته و بهش میگه اسد ازش میخواد تا اون دفتر شعر را برایش بیاورد گلبن میگه نه اگه بیارم ازم بدت میاد. اسد میگه هیچی تو این دنیا نیست که باعث بشه من از تو بدم بیاد گلبن یاد شب ادراری هاش میوفته و به اسد میگه جیش، اسد تعجب میکنه و میگه چی؟ گلبن حرفش را جمع میکنه و میگه منظورم این ماهی هاست اینا همینجا جیش میکنن بعد خودشون میخورن؟ بعد به حالت چندش آور صورتشو جمع میکنه. اسد میگه آره دیگه ولی باید تند تند آبش عوض بشه تا نمیرن و به گلبن میگه برای چی باید چندشم بشه؟ ببین چقدر خوشگلن! گلبن با شنیدن این حرف ها از اسد ذوق میکنه و با عشق به اسد نگاه می کنه.

گلبن به طرف خانه میره و ماهی را به صفیه میده. صفیه با دیدن ماهی خوشحال میشه و با گرفتن ماهی در را به روی گلبن میبنده. صفیه با ماهی حرف میزنه و بهش میگه بالاخره پیدات کردم و یاد گذشته میافته که ناجی ماهی اش را به صفیه داده بود تا نگهش داره صفیه هم با ماهی درباره ناجی حرف میزد تا اینکه مادرش حسیبه ماهی را میبینه و تو توالت فرنگی می اندازد و به گریه ها و خواهش های صفیه اعتنایی نمی کنه. صفیه تنگ ماهی را چند بار می شوید و وقتی مطمئن میشه از تمیز بودنش هر جا میره با خودش میبره. باهاش حرف میزنه حتی توهم میزنه که ماهی هم باهاش حرف میزنه و صدایش را می‌شنود. هان با آنیل به یک نمایشگاه ماشین میرود و یک ماشین مدرن و رو باز میخره و با آنیل با سرعت تو خیابان ها راه می روند. آنیل تو ماشین بهش میگه اگه سقفشو برداری سردش میشه؟ هان بهش میگه فکر نکنم و سقف را برمیدارد آنیل میخنده و از ماشین خوشش میاد و ذوق میکنه و میگه دکلته پوشیده و به هان میگه اسمش را من انتخاب می کنم بزاریم بتادین.

هان میپرسه بتادین؟ آنیل می گه آره چون زخمامونو خوب میکنه. هان قبول می کنه. آنها به هتل برمی‌گردد که می بینند هنوز رویا اونجا خوابه. آنیل می خواد که اونو بیرون بفرسته هان قبول میکنه و میگه تا تو بری دوتا ساندویچ دوتا نوشابه بیاری من هم اینو رد می کنم بره. هان رویا راه از خواب بیدار میکنه و میگه پاشو برو خونتون رویا می‌گه هیچکی با من خوب رفتار نمیکنه هان بهش میگه ما حوصله پرستاری کردن از تو رو نداریم رویا میگه تو قرار نیست ازم پرستاری کنی بلکه من قراره از تو پرستاری کنم هات با تعجب بهش نگاه میکنه در آخر رویا آنجا را ترک میکنه و میره. جلوی در هتل با ماشین جدید هان روبه رو میشه و لبخندی میزنه و روی کاغذ براش مینویسه آفرین حالا این شد یه ماشین…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا