خلاصه داستان قسمت ۱۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه توهم مادرش را می زند که با توری قرمز شروع به خواندن آهنگ هایی برای حنابندان می کند و به صفیه میگه من که بهت گفته بودم تو یه روزی تنها میشی و به من احتیاج پیدا می کنی. ببین گلبن هم داره ازدواج میکنه و میره معلوم نیست هر چند وقت یکبار بیاد بهتون سر بزنه. صفیه تمام تلاشش را می‌کند که اعتنایی بهش نکنه و بهش محل نده. همان موقع گلبن وارد خونه میشه و با ذوق و اشتیاق به صفیه حلقه‌ای که اسد انداخته تو انگشتش را بهش نشون میده و بهش میگه تو این همه مدت شما همتون فکر میکردین آرزوی من انداختن این انگشتر تو انگشتم بوده اما اشتباه فکر میکردین چون آرزوی من این بود که بهتون نشون بدم که یک روزی بالاخره یک نفر پیدا میشه تا منو همینجوری که هستم دوست داشته باشه کسی که دوست داشته باشه تا آخر عمرش پیش من باشه با من پیر بشه.

صفیه به گلبن میگه من برای باور کردن تو احتیاجی به این انگشتر نداشتم من تو را باور کرده بودم اما گلبن به او یادآوری میکنه که چقدر تحقیرش میکرد و بهش میگفت الکی لازم نیست این همه رمان عاشقانه بخونی آخرش من و تو باهم دیگه پیر میشیم هیچکی نمیاد با کسی که به خودش میشاشه ازدواج کنه. نریمان به گلبن میگه خیلی قشنگه آبجی خیلی هم به دستت میاد، صفیه برای گلبن آرزوی خوشبختی میکنه و میگه من کلی کار دارم باید برم آشپزخونه بعد از رفتنش به آشپزخونه حکمت پیشش میره و به صفیه میگه نگران نباش نوبت تو هم میشه آرزوی من خوشبختیه تو هستش، اینکه تورو ببینم تو یک لباس عروس که مال خودت باشه نه مادرت. صفیه با شنیدن این حرف ها بی صدا اشک می ریزد. هان به خانه میاد و کارتون های ظرفهایی که خریده را به صفیه میده. صفیه و گلبن شروع به شستن اون ظرف ها می‌کنن.

نظافت خانه و وسایل تا نیمه شب ادامه داره. هان موقع خواب وقتی به اتاقش میره با دیدن تخت خوابش حس خوبی پیدا نمیکنه و نمیتونه اونجا بمونه به خاطر همین به کاروان آنیل میره و ازش میخواد تا شب را آنجا بمونه آنیل هم با دیدن هان خوشحال میشه. فردای آن روز صفیه شروع به درست کردن غذا های خواستگاری میکنه سپس به شستن و تمیز کردن خانه ادامه می دهد. صفیه و گلبن در حمام در حال شستن پرده هستند که هان پیش آن ها میره و لباسی که برای گلبن گرفته را بهش نشون میده گلبن حسابی ذوق میکنه و میگه خیلی خوشگله ولی یکدفعه میگه اما من میخواستم لباسی که با اینجی واسم خریده بودین را بپوشم اما بعد متوجه می شه که نباید این حرف را می زده و باعث ناراحتی هان شده و معذرت خواهی میکنه. هان به گلبن میگه اشکالی نداره آبجی میتونی اسمشو بگی و بهش میگه هرکدوم که خودت دوست داری را بپوش و از اونجا میره.

شب هان دوباره نمیتونه تو اتاقش بخوابه به خاطر همین پیش آنیل میره و وقتی حال گرفته و ناراحت او را میبینه بهش میگه بهت قول میدم زود فراموشش می کنی و دوباره عاشق میشی. آنیل بهش میگه نه من و نه تو دیگه عاشق نمیشیم ما یک راست پیر میشیم و میمیریم و به هیچ جاده خاکی نمی زنیم. هان بهش میگه باشه قبول ولی اگه عاشق شدی خودم شاهد عقدت میشم. گلبن به خاطر اینکه روز خواستگاری از شدت استرس خودش را خیس نکند دو روز است که اصلا آب نخورده و به خاطر کم شدن آب بدنش سرش گیج میره و حالش نرمال نیست تو آشپزخونه یکدفعه چشم هایش سیاهی میره و سینی چای رو زمین می افتد و می شکند. گلبن با گریه مدام خودش را سرزنش میکنه و به صفیه میگه تمام زحماتت را به باد دادم زنگ میزنم به اسد میگم اصلا نمی خواد بیاین و کنسل می کنم. صفیه به گلبن میگه به خودش مسلط باشه فدای سرت که شکوندی حالا چایی نخورن نمیمیرن که! اونا دارن میان جون منو ببرن باید از خداشون هم باشه اصلا خودتو ناراحت نکن.

شب رویا و آنیل به پشت بام خانه همسایه می روند تا بفهمند در واحد حکمت خان چه اتفاقی داره می افتد. اسد و مادرش به خانه آنها می آیند و از همان ابتدا شنور تیکه هایش را به آن‌ها می‌اندازد اما صفیه ساکت نمیشیند و جواب همه آنها را می دهد‌. قبل از نشستن مادر اسد میخواد بره سرویس بهداشتی تا دست هایش را بشوره اما صفیه میگه دو ساعتی هست که آب قطعه اما حکمت بهشون میگه نه آب میاد قطع نیست من خودم چند دقیقه پیش دستامو شستم هان اینا رو میزاره پای شوخ طبعیه صفیه و آنها را به طرف سرویس بهداشتی راهنمایی می کند. گلبن قهوه می آورد اما از شدت استرس میلرزد بالاخره مراسم شروع میشه و شنور گلبن را برای اسد خواستگاری میکند. گلبن از شدت استرس دیگه نمیتونه تحمل کنه و یک لیوان آب می نوشد. از همان موقع به خودش می پیچد تا کنترل کنه که خودش را خیس نکند تو اون موقعیت یک دفعه صدای کلارینت شنیده می شود که باعث میشه صفیه از جایش بلند بشه و با چشمانی اشکی به اتاق ناجی نگاه کند.

او با دیدن ناجی در اتاقش شوکه میشه و حسابی خوشحال می شود همان موقع همگی متوجه حال غیر طبیعی گلبن می شوند و دور او جمع می شوند تا ببینند چه اتفاقی واسش افتاده. گلبن از اسد عذرخواهی میکنه و میگه منو ببخش و همان موقع خودش را خیس می کند صفیه که این موضوع را فهمیده با ترس به هان نگاه می کند. همگی از حال داغون گلبن ترسیدند و اسد و مادرش سعی می کنن که متوجه بشن گلبن چش شده؟!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا