خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

آلپ میخواد بره که اول پیش امید تو رستوران میره او حسابی بهم ریخته که آلپ میپرسه چیشده؟ بعد از کمی حرف زدن امید به آلپ میگه حساب‌ها بهم ریخته و ازش میخواد تا یه حسابدار پیدا کنه آلپ میگه باشه. وقتی از اتاقش بیرون میاد سرآشپز رستوران امید پیشش میره و میگه چی میگفت؟ آلپ ماجرای حسابدارم میگه که سرآشپز بهم میریزه و میگه هی بهش میگم حساب‌ها مشکلی نداره گیر داده که مشکلی هست حسابدار پیدا کردی اول بیارش پیش من بهم خبر بده و میره. آلپ از رفتارش میفهمه که او کاسه ای زیر نیم کاسه اش است. ظفر به خانه پدر ملیس میره که همان موقع فیلیس از راه میرسه و میپرسه با کی کار داره ظفر میگه با آیا صدری هستش؟ او میگه بله و بندامان میبرتش تا پدرشو صدا کنه. وقتی پدر ملیس میاد ظفر بهش میگه شما اونروز اومده بودین دنبال زینب دخترتون میگشتین درسته؟ او تایید میکنه که ظفر عکس ملیس را نشون میده و میگه میشناستش یا نه ظفر و فیلیس همدیگرو نگاه میکنن ظفر سپس آدرس برجی که توش زندگی میکنه را میده و میگه میشناستش یا نه؟ بعد از تمام شدن حرفاشون پدر ملیس به اون آدرس میره و به منشی برج میگه که به ملیس اطلاع بده اونجاست ملیس وقتی میفهمه پدرش اومده اونجا استرس میگیره و به منشی میگه بهش بگه اونجا نیست اما وقتی صداشو میشنوه که میگه اگه نیام بالا میرم به خونه کوکسال ها ملیس میگه باشه بفرستش بالا. ملیس سریعا به مریح پیام میده و میگه که بابام اومده اینجا سریعا بیا. وقتی صدری وقتی به اونجا میره با دیدن خونه و ویو میگه وای چه خونه ای! داخلش از بیرونش قشنگتره! ملیس بهش میگه آدرس اینجارو چجوری پیدا کردی؟ صدری حرف خودشو میزنه و میگه اینجارو خریدی یا اجاره کردی؟ تو اینجایی بعد ما تو اون خونه نم کشیده زندگی میکنیم!

ملیس داد میزنه و میگه چجوری اومدی اینجا؟ صدری میگه ظفر اومده بود پیشمون، جالبه نه؟ یجوری همه چیز پیش رفت که رسید به خونه من! سپس واسش تعریف میکنه که چیشده بوده ملیس شوکه میشه و میگه تو هم بهش گفتی؟ همه چیزو گفتی آره؟ صدری میگه راسیتش وقتی دیدم اون پسر میخواد اون مقدار پول بده گفتم حتما از تو بیشتر گیرم میاد! ملیس با عصبانیت میگه چی میگی تو؟ تو الان اومدی اینجا ازم باج بگیری؟ تو اصلا میدونی من چیا کشیدم؟ وضعیت الانمو نمیبینی؟ تو نمیدونی من چه بدبختی کشیدم از چه راه هایی گذشتم رسیدم الان اینجا! سپس باهاش دعوا میکنه و ازش میخواد از اونجا بره صدری میگه الان من از اینجا برم میرم پیش ظفر! اونا باهمدیگه دعوا میکنن که ملیس با گریه میگه ای کاش اصلا همچین پدری نداشتم! صدری سیلی تو صورتش میزنه و ملیس به منشی زنگ میزنه و میخواد نگهبان ها بیان بالا و اونو از اونجا ببرن ملیس بهش میگه برو هرجی دلت میخواد بهشون بگو ته تهش اونا یه پولی میندازن جلوت تو هم میری خرج میکنی تموم میشه ولی من اگه به چیزی که میخوام برسمتا آخر عمر تامین میشی! سپس نگهبان ها به اونجا میان و اونو از اونجا میبرن. آلپ به اتاق سرآشپز میره و دفتر اونو برمیداره و نگاه میکنه سرآشپز به اونجا میاد و میگه داری چیکار میکنی؟ و میخواد دفترو ازش بگیره آلپ میگه پس همه ی ضررها زیر سر توعه آره؟ خجالت نمیکشی نمک میخوری نمکدون میشکنی؟ سپس میخواد از اونجا بره پیش امید که او جلوشو میگیره و میگه به دستور آقا حمید این مارو میکنم اگه بفهمن خیلی برامون بد میشه! آلپ میگه چطور میتونه این کارو بکنه؟ باشه من نمیگم ولی این دفتر پیش من میمونه! و از اونجا میره. اونور با فردی به شرکت میرن و اونور به خاطر کاری که نسلیهان کرده به شدت عصبیه و میگه دیگه حق نداره بیاد تو شرکت!

حق امضاءش ازش میگیرم و اسامی تمام کسانی که واسش اینجا کار میکننو بیار برام در ضمن هاریکا و ظفر هم دیگه حق ندارن بیان اینجا! فردی میگه داری با عصبانیت تصمیم میگیری بزار با آرامش کارا پیش بره آقا حمید ناراحت میشن اونور میگه اگه بابام مخالفت کنه من استعفا میدم! فردی سعی میکنه آرومش کنه اما موفق نمیشه سپس اونور به ملیس پیام میده. مریح به خانه برگشته که با دیدن خونه بهم ریخته شوکه میشه و با ملیس حرف میزنه و میفهمه ماجرا از چه قرار بوده سپس بهش میگه پاشو از اونور پیام داری اما ملیس از جاش تکون نمیخوره و میگه حوصله ندارم مریح پیامو میخونه و میگه پاشو واسه جلسه دعوتت کرده باید بریم تا آخرین لحظه میجنگیم و کم نمیاریم سپس حاضر میشن میرن سمت شرکت. افراد نسلیهان بهش اطلاع میدن که اخراج شدن و اجازه ورود به شرکت را نه خودشون دارن و نه خود نسلیهان او کلافه میشه و به فواد میگه اونو به شرکت برسونه. ملیس و مریح به جلسه میرن مریح درباره برنامه صحبت میکنه و در آخر بعد از تمام شدن جلسه ملیس سریعا خداحافظی میکنه و از اونجا میره تا با اونور روبرو نشه اما اونور بیرون از اتاق صداش میزنه و ازش میخواد باهم حرف بزنن سپس به اتاق خودش میبرتش. ملیس میگه درباره اتفاق صبح متاسفم اونور میگه تو وضعیت خوبی نیستم تو موقعیتیم که باید تظاهر کنم جام اینجاست وگرنه خودت از دلم خبرداری دوست داشتم به جای دیگه درباره جیز دیگه ای باهات حرف میزدم ولی الان نمیتونم ملیس میگه آره منم تو این موقعیت نمیتونم کنارت باشم و بعد از خداحافظی با چشمانی اشکی از اونجا میره اونور با کلافگی پشت میزش میشینه و صورتشو با دستاش میپوشونه…….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا