خلاصه داستان قسمت ۱۴۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۴۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۴۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۴۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اسرا به دم در خانه حکمت خان میره و به صفیه میگه چطوره برای گلبن حنابندون بگیریم؟! اسرا وقتی چهره صفیه را میبینه بهش میگه میدونم شما نمیای خونه من که اونجا بگیریم قطعا خونه خودتون هم نمی گیرین پس به نظر من طبقه بالا همون جایی که برای شما تولد گرفتن میتونیم جشن را آنجا بگیریم نگران نباشید همه کارهاشو خودم انجام میدم. سپس وقتی میره صفیه به گلبن میگه که اسرا میخواد واست حنابندون بگیره گلبن حسابی خوشحال میشه و ذوق میکنه سپس به واحد اسرا میره تا باهاش صحبت کنه آنها باهم دیگه از اینکه گلبن داره ازدواج میکنه و می خواد واسش حنابندون بگیره حسابی خوشحالن و با هم دیگه ذوق می کنن. در بین صحبت هایش گلبن به اسرا میگه آبجیم امروز بهم گفت انگاری دیشب نامزد سابق هان جیلان زنگ زده بود اسرا جا می خوره و ازش می پرسه که برای چی زنگ زده بود؟ گلبن میگه نمیدونم آبجی می‌گفت که انگاری ماجرای اینجی را فهمیده و زنگ‌زده حال هان را بپرسه. رویا تمام این حرف ها را از اتاق کناری می‌شنود و با خودش میگه همینو فقط کم داشتم.

شب وقتی هان به خانه میاد صفیه پیشش میره و بهش میگه عزیزم باید یه موضوعی رو بهت بگم هان بهش میگه بگو آبجی گوش میدم. صفیه بهش میگه دیشب یکی زنگ زد با تو کار داشت هان با حالت سوالی بهش نگاه می کنه و منتظره تا حرفش را تمام کند! صفیه بهش میگه جیلان زنگ زده بود. هان با شنیدن اسم جیلان به هم میریزه و شوکه میشه و ازش میپرسه خوب؟! صفیه بهش میگه می خواست با تو صحبت کنه زنگ زده بود تا اجازه بگیره ببینه بهت زنگ بزنه یا نه؟! هان بهش میگه شمارمو عوض کردم خداروشکر نمیتونه زنگ بزنه صفیه به هان میگه نیتش انگاری بد نبوده میخواست حالتو بپرسه شاید بد نباشه باهاش یه قهوه‌ای هم بخوری هان با عصبانیت به صفیه میگه یعنی چی آبجی؟ این حرفو قبلا بهم نمیگفتی! میگفتی خیانت کرده ولش کن الان چی شده که این حرفو میزنی؟ نکنه اینجوری میخوای منو به زندگی برگردونی! آره؟ با آوردن یه زن دیگه تو زندگیم؟ به اندازه کافی تو زندگیم دخالت کردی دیگه نمیزارم همچین کاری بکنی سپس میره.

فردای آن روز اوکشان با اگه به بازار میرن برای خرید موقع برگشت جلوی ساختمان ناجی را میبینند. چشم اوکشان به جعبه حلقه ای که در دستش است می‌افتد. ناجی سریع جعبه را تو جیبش میذاره. اوکشان سریع پیش صفیه میره و بهش میگه که ناجی میخواد ازت خواستگاری کنه. او از شنیدن این حرف جا میخوره و ازش میپرسه تو از کجا میدونی؟ اوکشان بهش میگه خودم با چشمای خودم جعبه حلقه رو تو دستش دیدم صفیه حسابی خوشحال میشه و زبونش بند میاد. گلبن پیش آنها میره و ازش می پرسه چه اتفاقی افتاده؟ وقتی اوکشان خبر را بهش میگه حسابی خوشحال می شه و به صفیه میگه آخ جون دوتا عروسی داریم. صفیه وقتی به خودش میاد به گلبن میگه چرت و پرت نگو این از خودش داره یه چیزی در میاره همتون هم که فقط به فکر ازدواجین و وارد خونه میشه. صفیه وقتی تنها میشه با خودش فکر میکنه و میگه اگه واقعاً حقیقت داشته باشه من باید چیکار کنم؟ بابا، نریمان و هان هستند نمیتونم اینا رو تنها بزارم که من باید چه جوابی بهش بدم؟ چه جوری بگم نه؟!

گلبن پیش صفیه میره و بهش میگه که ناجی اومده دم در فکر کنم میخواد بهت حلقه بده. صفیه استرس میگیره و پیش ناجی میره. ناجی ازش میخواد تا با هم دیگه به طبقه بالا برن و بهش میگه موضوع مهمی را می خوام بهت بگم صفیه بهش میگه امروز حنابندان گلبن هستش کار خیلی دارم باشه برای بعد از مراسم ناجی هم قبول میکنه. تومریس به ناجی زنگ‌ میزنه ناجی با اون تماس پیش دخترش می رود. شب گلبن لباس حنابندانش را پوشیده و وقتی صفیه او را میبینه از ذوق چشمانش پر از اشک میشه و بهش میگه که خیلی زیبا شده سپس به گلبن میگه بهت قول میدم اون روز تو بیمارستان بالا سرت میمونم و خودم دستتو میگیرم. گلبن بهش میگه کدوم روز؟ بیمارستان برای چی؟ صفیه میگه موقع زایمان. گلبن ازش میپرسه واقعاً ما همچین چیزهایی رو میبینیم مثل آدمهای معمولی؟ صفیه بهش میگه آره به لطف تو می بینیم و با همدیگه به طرف مراسم حنابندان میرن. وقتی اونجا وارد میشن عروس های دیگه شنور دستشان را به طرف گلبن دراز می‌کنن که شنور بهش میگه بهتون گفتم که گلبن از این کارها خوشش نمیاد سپس همگی به رقص و پایکوبی مشغول میشن.

شنور وقتی میخواد روی حنا سکه بزاره گلبن دستش رو میکشه و صفیه سکه را با الکل ضدعفونی میکند سپس تو دستش میزاره. همه آنها شاهد وسواس بودن گلبن هستند. اسد پیش هان میره و بهش میگه الکی الکی داماد شدم اسد بهش خبر میده که جیلان بهم زنگ زد. هان جلوی حرفش رو میگیره و میگه نمیخواد دیگه درباره‌اش حرف بزنی ادامه نده به من ربطی نداره. اسد بهش میگه فقط خواستم بهت اطلاع بدم که یکدفعه باهاش رو به رو نشی جا بخوری تو گالاتا خانه مادرش هستش. رویا حرفهای آنها را میشنوه. بعد از مراسم صفیه منتظر ناجی است. ناجی وقتی میاد بهش میگه اومدم یه موضوع مهمی رو بهت بگم صفیه که فکر میکنه میخواد ازش خواستگاری کنه با استرس و دلهره به ناجی چشم دوخته اما ناجی که پیش دخترش رفته بود و فهمیده بود که او مخالفه نمیتونه به صفیه موضوع خواستگاری رو بگه و بهش میگه می خوام یه کتاب خونه بزنم.

صفیه با شنیدن این حرف تو ذوقش میخوره و حسابی جا میخوره و بهش میگه کتابخونه خیلی خوبه تو همیشه این آرزو داشتی موفق باشی ناجی متوجه میشه که صفیه چشماش پر از اشک شده و حالش گرفته شده. شبانه هان به طرف خانه مادر جیلان میره و به پنجره اتاقش زل میزنه رویا او را تعقیب می کنه. گلبن بعد از رفتن ناجی پیش صفیه میره و ازش میپرسه که چرا حالت بده؟ چی شده آبجی؟ صفیه بهش میگه هیچ اتفاقی نیفتاده نه خوب من بد شما هم این موضوع را دیگه تمومش کنی اون دیگه میدونه که من خوب شدنی نیستم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا