خلاصه داستان قسمت ۱۵۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۵۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۵۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۵۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۵۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

حکمت و نریمان به خانه ممدوح خان میرن. سر میز شام حکمت از رفتار نریمان و اگه متوجه می شه که با هم دیگه خوب نیستن و ازشون میپرسه که اتفاقی افتاده؟ نریمان بهش میگه نه حکمت بهش میگه آفرین دوستای خوبی با همدیگه باشین همدیگر را از دست ندید هرچی تعداد دوست بیشتر بهتر. نریمان میگه البته اگه بزارن سپس سر این موضوع با هم دیگه بحث می‌کنن. اونجا سر شام حکمت میگه رویا دختر خوبیه از کجا معلوم اگه خوب بود برای هان میریم خواستگاری. اگه حسابی به هم میریزه. گلبن وقتی از خواب بیدار میشه میبینه که دوباره خودشو خیس کرده سپس ناراحت میشه و با خودش میگه دوباره چرا من که تراپی دارم میرم پس کی خوب میشم و گریه می‌کنه، به خودش میگه میگه من چه جوری دو روز دیگه ازدواج کنم؟ اینجوری میشم عروس شاشو. صفیه به نریمان سپرده بود تا بره برای گلبن پوشک بزرگسالان بگیره. نریمان بهش میگه گلبن خیلی بدش میاد خیلی عصبانی میشه منم قبلا بهش پیشنهاد داده بودم اما خیلی عصبانی شد صفیه میگه تو برو به درس و مشقت برس.

گلبن ملافه را در کیسه زباله انداخته و میخواد واحد بالا ببره که صفیه با دیدنش بهش میگه باز هم جاتو خیس کردی؟ پس اون دکتر هم هیچ تاثیری نداشته! و نتونست واست کاری کنه و بهش میگه عیب نداره حالا کیسه را پشت در بذار یه لحظه بیا باهات کار دارم. گلبن پیش صفیه میره و صفیه بهش پوشک را میده و میگه من که نمی تونم تو عروسی و عقد پیشت باشم این به دردت میخوره بالاخره عروسی کلی آدم میاد شلوغ میشه احتمال داره مثل خواستگاری بشه. گلبن از طرفی هم ترس برش میداره از طرفی با دیدن پوشاک تو پلاستیک عصبی میشه و بهش میگه تو که میدونی من استفاده نمی کنم تا الان ازش استفاده نکردم پس چرا واسم خریدی؟ صفیه بهش میگه اشکالی نداره که کسی نمیفهمه فقط خودمو خودت میدونیم زیر لباس عروس میپوشی تا هیچ اتفاقی نیفته ولی خوب بالاخره لباس میخوای در بیاری دیگه نمی دونم اون موقع می خوای چیکارش کنی گلبن حسابی به هم میریزه و از اونجا میره و میگه من اصلاً ازش استفاده نمیکنم.

حکمت با دیدنش بهش میگه کجا داری میری؟ گلبن میگه جایی کار دارم سریع میرم و میام و به طرف مطب دکتر راهی میشه. اسد به شرکت میرود و از هان میپرسه تو چیکار کردی؟ به اون مرد واقعا گفتی کثافت؟ خوب تو که نمیخواستی باهاش قرارداد ببندی چرا گفتی بیاد؟ هان میگه میخواستم تو چشاش نگاه کنم و بهش بگم که من با کثافتها قرارداد نمیبندم و همکاری نمیکنم سپس با هم دیگه حرف میزنن که اسد بهش میگه ببین حالا الان که گلبن داره میره تراپی به نظرم تو هم یه وقت از دکتر بگیر هان بهش میگه من نه از تراپی میترسم نه از دکتر و نه از تیمارستان این راه ها را رفتم سپس به اسد میگه مثل اینکه خیلی خوشت اومده از شرکت. چه حسی داشت وقتی نبودم؟ کجا مینشستی؟ سر جای من؟ مثل اینکه مزه کرده زیر دندونت اسد بهش میگه باز دوباره دیوونه شدی بعد چشمش به برگه که رو میزش هست میافتد که زیرش اسم جیلان را نوشته و با خودش می گه آهان فهمیدم پس موضوع جیلانه اون ریختت به هم.

گلبن وقتی پیش دکتر میره بهش میگه میدونم تازه یه هفته گذشته اما امروز وقتی از خواب بیدار شدم بازم دیدم که خودمو خیس کردم دکتر بهش میگه توقع نداشتم که تو این مدت کم حالت خوب بشه به مرور زمان وقتی از مشکلاتت حرف زدی و با همدیگه درباره راه حلش تصمیم میگیریم. حالت خوب میشه گلبن، بهش میگه اما من وقت زیادی ندارم دو روز دیگه قرار ازدواج کنم دکتر ازش میپرسه که چرا یک دفعه انقدر زود انداختین؟ بهش میگه چون چاره ای نداشتیم خانواده اسد با ازدواجمون مخالفن سپس با دکتر درد و دل میکنه و می‌گه امروز خواهرم واسم پوشک گرفته بود تا زیر لباس عروسم بپوشم میدونه با این کار چقدر عصبانی میشم و هیچ وقت استفاده نمی کنم همه این کارا رو میکنه تا منو حرص بده. دکتر میگه چرا نمیتونه بیاد نفهمیدم؟ گلبن بهش میگه چون ما پنهانی میخوایم ازدواج کنیم خانواده هامون نمیدونن بعد از کمی حرف زدن گلبن به دکتر میگه من کار خیلی بدی در حق خواهرم کردم همه فکر میکنن زیر سره هان بوده اما در عوض کار من بوده و تعریف میکنه که قبلاً وقتی دفتر صفیه را خوانده بود فهمیده بود که میخواد با ناجی ازدواج کند از آنجا برای همیشه میره.

گلبن از آنجایی که نمیخواد خواهرش ازش دور بشه یک روز پیش مادرش میره و بهش میگه که صفیه میخواد ازدواج کنه و برای همیشه از اینجا بره حسیبه به شدت عصبانی میشه و با ترس میپرسه چی؟ بعد بهش گفتم تو ایستگاه اتوبوس همدیگر را میبینند اونجا میتونی ببینیش حسیبه با عجله به اونجا میره و وقتی صفیه مادرش را آنجا میبینه با ترس به ناجی میگه که سریعاً از اونجا بره و همان موقع بود که ناجی را هل میده و باعث میشه او با اتوبوس تصادف کنه دکتر وقتی این ماجرا رو میشنوه سعی میکنه گلبن را آروم کنه و می گه تو بچه بودی خیلی ها تو دوران بچگی کارهای اشتباهی انجام دادن ولی گلبن میگه من هیچ وقت نمیتونم خودمو ببخشم. صفیه به اتاق گلبن میره و بهش میگه قهر بسه دیگه خودتو لوس نکن وقتی به اتاقش میره میبینه گلبن اونجا نیست .حکمت بهش میگه گفت یه کار مهم دارم خیلی سریع و ضروریه و زود از خونه بیرون رفت صفیه فکر میکنه گلبن رفته تا عثد کنه به خاطر همین با عصبانیت به اتاقش میره و تمام وسایلش را جمع می کنه حکمت بهش میگه چی کار داری می کنی؟

صفیه بهش میگه که دخترت رفته ازدواج کنه. حکمت به هان زنگ میزنه و میگه خواهرت دیوونه شده سریع بیا خونه فکر میکنه گلبن ازدواج کرده. گلبن از دکتر میپرسه به نظرتون کی ازدواج کنم؟ دکتر میگه من نمیتونم واسه تو تصمیم بگیرم اما یه چیزی می تونم بگم که به این دقت کنی این کارو می کنی تا خودتو خوشحال کنی یا خواهرتو یا اسدو؟ کاری بکن که خودت خوشحال بشی. گلبن به خانه می ره که میبینه جلوی در واحد وسایلش را گذاشتند وقتی در را باز میکنه دلیل این کارشون رو میپرسه صفیه بهش میگه مگه نرفتس ازدواج کنی؟ اینم وسایلاته بردار برو همان موقع هان میاد و میگه همچین چیزی نیست. صفیه شروع به دعوا کردن میکنه که گلبن صبرش تموم میشه و میگه نکردم ازدواج نکردم چون دوست دارم تو اون روز شماها پیشم باشید و به خواهرش میگه ولی تو خیلی راحت مثل آب خوردن از من میگذری و با عصبانیت به اتاقش میره و صفیه ناراحت میشه. مادر رویا به اونجا میاد و به هان میگه دست از سر دخترم بردار و از تهدیداتش جلوی خانواده اش میگه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا