خلاصه داستان قسمت ۱۶۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۶۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۶۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۶۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه کم کم علائم بیماریش آشکار میشه و به خاطر همین خودش را تو اتاقش زندانی کرده و بیرون نمیره سپس تو خیالاتش به این فکر می کنه که مریضیش را به کل خانواده داده پدرش از بیماری مرده سپس از طرفی بایرام میاد بهش میگه که کل خانه را قرنطینه کردند خیالتون راحت بیماری از خانه بیرون میره سپس برای مرگ پدرش تسلیت میگه. اگه بهش میگه پدر تو هم رفت پیشه آبجی من خیالت‌راحت حالش خوبه اونجا، صفیه داد میزنه و میگه من ازتون مواظبت می کنم من نمیزارم که از من مریض بشین. سپس گلبن به اتاقش میره و با صدا زدن او صفیه به حال خودش میاد و بهش میگه ناجی پشت خط و میخواد باهات حرف بزنه صفیه بهش میگه یه دروغ بگو که منصرف بشه اما گلبن میگه خیلی اصرار کرد و میخواد صداتو بشنوه صفیه ماسک میزنه و به ناجی میگه غذا روی گاز دارم زیاد نمیتونم حرف بزنم. ناجی ازش میپرسه که چرا صدات گرفته؟ صفیه بهش میگه ماسک زدم به خاطر اونه ناجی ازش میپرسه تو خونه؟ چرا ماسک زدی؟ نکنه بیمار شدی؟ صفیه میگه نه بابا همینجوری زدم برای زدن ماسک که هم باید توضیح بدم؟ ای بابا.

سپس بهش میگه کلی کار دارم پانشی بیای اینجاها ناجی بهش میگه قطع کن همین الان میام اونجا. صفیه کلافه میشه و میگه الان از دخترش نگرفته میاد اینجا از من میگیره. گلبن بهش میگه بگو ناجی بیاد اینجا ازت پرستاری کنم صفیه بهش میگه دیگه چی؟ میخوای بیاد چای، قهوه و سوپ برام درست کنه؟ گلبن بهش میگه خوب چه اشکالی داره دخترش مریض شد تو رفتی ازش پرستاری کردی حالا هم نوبت اونه زندگی مشترک یعنی همین دیگه سپس به صفیه میگه اینجوری منم میتونم با اسد برم بیرون خوب اون بچه داره از سر کارش به خاطر من میاد صفیه تو هم مادرش را می‌زند که بهش میگه بزار حکمت همینجا باشه همه جا ویروسیه بفرستش پیش خودم من یه جای خوب براش گذاشتم کنار و میخنده صفیه اعصابش خورد میشه و به گلبن میگه بابا رو هم با خودت میبری بیرون وگرنه اینجا مریض میشه. بعد از چند دقیقه در خانه زده میشه که صفیه غر میزنه که صد بار بهش گفتم نیا اصلا حرف گوش نمیده سپس در را باز میکنه که میبینه ناجی با یکسری میوه تو دستش پشت در ایستاده سپس گلبن از ناجی میپرسه روپوشتو آوردی؟ صفیه با تعجب میپرسه واسه چی؟ و وقتی میفهمه میخواد بیاد داخل بهش میگه بابا هم داره با اسد میره هان هم که سر کاره نمیتونه بیای خونه ناجی میپرسه برای چیه؟

صفیه می‌گه خوب بفهم دیگه تنهایی نمی‌توانیم تو خونه باشیم ناجی بدون اعتنا کردن به حرفاش بعد از پوشیدن روپوش به داخل خانه میاد. حکمت براش دست میزنه و میگه آفرین راضیم کردی داماد سپس میگه راست میگه صفیه، تنهایی نمیتونین اینجا باشید این مشکل رو بسپاریم به من سپس به اتاقش میره و به هان زنگ میزنه و میگه که صفیه مریض شده بیا خونه باید ازش مراقبت کنی از طرفی به جیلان هم زنگ میزنه می‌گه به کمکت احتیاج دارم جیلان میگه اتفاق افتاده عمو حکمت جان؟ چیزی شده؟ حکمت بهش میگه صفیه مریض شده و کسی هم نیست که بتونه بهش برسه و ازش میخواد تا پیش صفیه بیاد و براش سوپی چیزی هم درست کنه او هم قبول میکنه. بایرام با اوکشان قراره چای داشته. اوکشان آماده شده و نظر ممدوح خان را میپرسه ممدوح بهش میگه خیلی زیاده روی نکردی؟ یه چای ساده است! اوکشان بهش میگه من برای همین چای ساده ماه‌هاست که منتظرم سپس ممدوح بهش میگه به نظر من کمی آرایشتو کم کن خودت باشی خیلی زیباتری بعد از چند دقیقه بایرام به دم در خانه آنها میاد و با اوکشان به طرف محل قرارشان می روند.

وقتی از ساختمان بیرون میان حکمت و گلبن را آنجا می بیند سپس گلبن و حکمت خان از دیدن آن دو نفر با هم خوشحال میشن. صفیه به ناجی میگه که بره تو سالن دور از اون بشینه سپس صفیه بهش میگه ببین کاراتو، دوران مریضی هم باید مهمانداری کنم ناجی بهش میگه من که مهمان نیستم من اومدم تا من از تو پرستاری کنم تو پاشو کمی دراز بکش و استراحت کن صفیه بهش میگه دیگه چی! من همینجا با نجابت میشینم. ناجی می خنده و قبول می کنه. بعد از چند دقیقه پیشش میره تا با دماسنج تیشو اندازه گیری کنه صفیه بهش میگه آخرین بار کی از این دماسنج استفاده کرده. ناجی بهش میگه تمیزه خیالت راحت باشه چهار بار خودم شستمش و تمیز تمیزه. اما صفیه بهش میگه ببخشید ناجی ولی من نمی تونم از این استفاده کنم ناجی بهش میگه یه راه برام نمیمونه برای فهمیدن دمای بدنت و همان موقع یک دفعه پیشانی صفیه را میبوسه. صفسه حسابی شوکه میشه و سر جایش خشکش میزنه ناجی بهش میگه خیلی داغی بدنت تب داره سپس به طرف آشپزخانه میره که صفیه جلوشو میگیره و میگه کجا داری میری؟

ناجی میگه گلبن گفت میوه ها را شسته و روی کابینت گذاشته می خوام برم کمی میوه واست بیارم صفیه بهش میگه اما نمیشه. ناجی میگه چرا؟ ببین روپوش دارم دستکشم دستم می کنم کلاه هم آوردم دیگه مشکل کجاست؟ صفیه میگه ببخشید ناجی ولی نمیشه نمیتونم ناجی سعی میکنه آرومش کنه و میگه پس من چه جوری میتونم واست قهوه و چای بیارم؟ ازت پرستاری کنم؟ صفیه می‌گه ناجی اصرار نکن دیگه تو قبلا منو درک میکردی ولی الان داری تحت فشارم میزاری، توی آشپزخونه فقط من و گلبن میتونیم بریم هیچ کس دیگه ای نمیتونه بره ناجی کلافه میشه و میگه ببین صفیه من الان اگه نرم چجوری بعدها میتونیم تو خونه خودمون با همدیگه قهوه درست کنیم؟

با هم غذا درست کنیم؟ صفیه همان موقع از دهنش میپره که تومریس با ازدواجمون مخالفه ازدواجی اصلا اتفاق نمی‌افتد اما ناجی بهش میگه من به خاطر تو تا دم مرگ هم رفتم، دست نمیکشم. بعد از کمی بحث کردن ناجی متوجه میشه که صفیه او را به آشپزخانه راه نمیده همان موقع در خانه‌شان زده میشه و ناجی با دلخوری از صفیه رو برمی گرداند و با بازکردن در جیلان خودش رو معرفی میکنه. ناجی میگه خوب شد اومدی منم داشتم میرفتم. جیلان وارد خانه میشه صفیه بهش گوشزد میکنه که به آشپزخانه نره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا