خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۱۶ سریال ترکی محکوم
قسمت ۱۶ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی محکوم

فردای روز قتل پلیس ها به خانه فیرات میرن تا آنجا را بررسی کنند تو راهرو علی را می بینند و ازش درباره اتفاق دیشب سوال میپرسن علی بهشون میگه من دیشب از سروصدا فهمیدم که دعوای خانوادگی تو خونه اتفاق افتاده اما خودمو دخالت ندادم و به خانه ام رفتم. علی بعد از جواب دادن به سوال های پلیس و خداحافظی کردت به خانه‌اش میرود، نازلی در خانه علی است که بهش میگه پدرت تورو به من سپرده تا بره با آدم بدا مبارزه کنه بعد بیاد خودش دنبالت نازلی هم قبول میکنه. باریش به علی پیام میده که باهاش تماس بگیرد، باریش در زندان است که صدای نازلی را در اتاق بازجویی پخش میکنند فیرات بعد از صحبت کردن با نازلی خیالش راحت می‌شود که دخترش زنده است سپس علی گوشی را از نازلی می‌گیرد و به فیرات میگه اگه میخوای دخترت زنده بمونه و دوباره ببینیش باید جرم را به گردن بگیری. در شب قتل علی پنهانی وارد خانه فیرات میشه و نازلی را با خودش به خانه خودش میبرد. در زمان حال؛ فیرات روی تخت درمانگاه دراز کشیده که به حالت خواب و بیداری چیزهایی از شب قتل به خاطر می آورد. فیرات خواب میبیند که شب قتل از خواب بیدار می شود و به سالن می‌رود تا ببیند زینب کجاست وقتی وارد سالن میشه زینب را رو زمین غرق در خون می بیند و حسابی می ترسد او با پریشانی و حال بد بالا سر زینب مینشیند و با ترس صدایش می زند همان موقع فردی روبروی فیرات می ایستد که وقتی فیرات سرش را میخواد بالا بگیره با تکان های جمره از خواب بیدار می شود. او با کلافگی به جمره میگه چیزهای جدیدی به یاد آوردم من زن و بچه‌ام را نکشتم و به یاد آوردم که دخترم نازلی زنده است او به جمره میگه علی به ملاقاتم اومده بود و بعد از کمی حرف زدن گفت که میخواد بره پیش خواهرش و از آنجایی که الیف مرده به احتمال زیاد نازلی پیش علی هستش فیرات از جمره میخواد تا نازلی را پیدا کند.

بکیر در اتاق نگهبانی به یاد حرفهای فیرات می‌افتد که با فریاد بهش میگفت که نازلی زنده است و علی میدونه که اون کجاست به خاطر همین بکیر فیلم دوربین های مداربسته را چک میکند و متوجه میشه که یه نفر در ماشین علی نشسته همان موقع هم کارش وارد اتاق میشه و بکیر به هوای آوردن قهوه از اتاق بیرون میره و نمیتونه بقیه فیلم را ببیند. در اتاق درمانگاه فیرات به جمره میگه که من با نازلی تو اتاق بازجویی صحبت کردم و یه نفر تهدیدم کرد که اگه می خوام دخترم زنده بمونه باید اعتراف کنم به قتل زن و بچه ام جمره با شنیدن این حرف ها تعجب میکنه و از فیرات گلگی میکنه که چرا این چیزهارو تاحالا بهش نگفته بوده! جمره به فیرات میگه تورو با تهدید مجبور کردن به کاری که نکردی اعتراف کنی اول از همه باید بفهمیم که اون شخص کیه فیرات به جمره میگه من یه فکری دارم می خوام به اینکه هنوز چیزی به خاطر نیاوردم تظاهر کنم و به قتل زن و بچه ام اعتراف کنم تو باید بگردی علی و بچه ام را پیدا کنی. ساشا به ویلای باریش میره و فردا را میبینه که هنوز نمرده او بعد از اینکه او را خفه می کند تمام آثار جرم را پاک میکند سپس جنازه فردا رو تو کیسه می اندازد و به باریش زنگ میزنه تا خیالش راحت بشه. باریش تو جاده بوگه را می‌بیند که حسابی ترسیده و به یه موتوری زده بعد از پرسیدن ماجرا از بوگه خودش پشت فرمون می نشیند و بعد از آمدن پلیس ها وانمود می کند که او پشت رول بوده.

علی نازلی را با خودش به مسافرخانه برده و بعد از خواباندن او به یاد می‌آورد که ساشا ازش خواسته بود تا نازلی را داخل چمدانی که جایش را بهش گفته بود بگذارد و برای او ببرد. در زمان حال؛ علی به نازلی که خوابیده است نگاه می‌کند و به خاطر اینکه فیرات انقدر بهش خوبی کرده در ازاش باهاش این رفتار را داره میکنه ناراحت هست و عذاب وجدان گرفته. در زندان پاشا تصمیم گرفته تا شبانه از زندان فرار کند فیرات هم از خواب بیدار میشه تا به کمک هم دیگه از آنجا بیرون برن آنها موفق می شوند در سلولشان را باز کنند وکیل در اتاق نگهبانی حواسش به مانیتور نیست و آنها را نمی بیند. فیرات و پاشا خودشان را به آشپزخانه می رسانند و به مسئول و آشپز اونجا میگن که ما را فرستادند تا در خالی کردن بار گوشت از پشت کامیون بهتون کمک کنیم. آنها بعد از خالی کردن بارها خودشان داخل کامیون پشت گوشت ها پنهان می شوند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا