خلاصه داستان قسمت ۱۷۱ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷۱ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه با نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۱۷۱ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال ترکی روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۱۷۱ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

صبح روز بعد، تکین و هولیا با هم سر قرار همیشگی می روند. تکین شروع به تعریف و حرفهای عاشقانه به هولیا می‌کند و از احساسش به او میگوید. سپس در مورد زمینی که خریده بود از هولیا سوال میکند. هولیا میگوید که هنوز نتوانسته پول زمین را تهیه کند. تکین میگوید که ایرادی ندارد و او سند زمین را دوباره به اسم هولیا می زند تا دمیر متوجه چیزی نشود و بعد پول را از هولیا میگیرد. هولیا ابتدا قبول نمیکند، اما تکین او را راضی میکند.
دمیر با کارمند خود به داخل شهر می رود تا یک انبار بخرد. خطیب نیز آنجاست و با دیدن دمیر با طعنه میگوید که حتما وضع آنها دوباره خوب شده است، زیرا هنگامی که زندان بود هولیا یکی از زمین هایشان را فروخته است. دمیر با شنیدن این خبر متعجب و عصبی شده و سریع به سمت خانه می رود. او در مورد فروش زمین با هولیا دعوا میکند و سپس می‌پرسد که به چه کسی زمین را فروخته است. هولیا جوابی نمیدهد. زلیخا میگوید که زمین را به تکین فروخته است. دمیر به شدت عصبانی شده و با هولیا دعوا میکند. سپس به شرکت می رود. هولیا با زلیخا بحث میکند و میگوید که او سعی دارد بین دمیر و هولیا را به هم بزند. زلیخا میگوید که او فقط حقیقت را گفته است. هولیا با خودش فکر میکند که وقتی بچه زلیخا به دنیا آمد و او را از عمارت بیرون کرد، آن وقت می فهمد که با چه کسی طرف است.

دمیر از ارجان در مورد موجودی شرکت سوال میکند. سپس خانه ای که در شهرستان داشتند را نیز زیر قیمت برای فروش میگذارد تا بتواند پول تکین را تهیه کند.
خطیب ، غفور را صدا می زند تا به شرکتش برود. خطیب که میداند او میخواهد سراغ پولش را بگیرد، مضطرب می شود. خطیب بابت اینکه غفور بابت پس دادن بدهی اش چیزی به رویش نمی آورد از او گله میکند. سپس پیشنهاد میدهد که برای نهار مراسم ختنه سوران، از او مرغ بخرد تا هزار لیره از بدهی او را صاف کند. غفور خوشحال شده و قبول میکند.
روز بعد دمیر به کارخانه تکین و ایلماز می رود. او با خشم از ماشین پیاده شده و به تکین میگوید که باید زمین را به آنها پس بدهد و از اینکه در شرایطی که او زندان بوده، تکین از وضعیت خانواده او سو استفاده کرده و زمین را گرفته است با او دعوا میکند. سپس کیسه پول را مقابل پای تکین پرت میکند و میگوید که هرچه زودتر زمین را پس بدهد.

تکین به شدت عصبانی شده و خودش را کنترل می کند. بعد از رفتن دمیر، ایلماز به تکین میگوید که حالا فرصت خوبی است که آنها دوباره طبق نقشه نابود کردن یامان ها پیش بروند و او زمین را پس ندهد.
در منطقه کپر نشین، همه در حال تدارکات مراسم ختنه سوران هستند و میز و صندلی چیده اند. غفور مرغ ها را تحویل داده و در حال آشپزی هستند. ثانیه و فادیک و گولتن نیز غذاهای دیگری را در عمارت درست کرده و به آنجا می برند. دمیر به شرکت می رود. کمی بعد ، چتین با کیسه پول به آنجا می رود و میگوید که ایلماز گفته است آنها قصد فروش زمین به دمیر را ندارند. دمیر عصبی و کلافه می شود. همه در مراسم ختنه سوران جمع می شوند. خانواده رییس شورا و افراد مهم شهر نیز دعوت هستند. دمیر میخواهد شروع به سخنرانی کند. همه کارگران که غذا را خورده اند، ناگهان حالشان بد می شود و با سرفه به زمین می افتند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا