خلاصه داستان قسمت ۱۷۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۷۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۷۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۷۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

شبانه هان دوباره با پوشیدن لباس های مشکیش به طرفه زباله دانی می رود همانطوری که سر جایش نشسته فردی را میبینه که به اون منطقه میاد. هان ابتدا فکر میکنه که رویاست که دوباره به اونجا اومده پیشش میره تا منصرف شدن و به خانه برگرده اما وقتی برش میگردونه میده که رویا نیست. هان عصبی میشه و چند مشتی بهش میزنه سپس با فریاد بهش میگه اینجا منطقه منه حق نداری بیای اینجا یالا از اینجا برو. اما با واکنش عجیبی روبرو میشه و می بینه که اون مرد از ته دل میخنده و در حالی که سوت میزنه از اونجا میره. هان حسابی شوکه میشه. فردای آن روز اسد و گلبن در حال اثاث کشی هستند تا وسایل ضروری را از آنجا ببرند به خانه جدیدشان گلبن پنهانی و دور از چشم اسد کیسه های ملافه را برمیداره و میخواد پشت کامیون قرار بده کارگر ازش می خواد تا کیسه ها را بهش بده و این کار را خودش انجام بده اما گلبن اجازه نمی ده و می گه اینا حساسند می خوام خودم بزارم که بفهمم کجا گذاشتم شما به کارهای دیگرتان برسین.

صفیه با ناراحتی موهایش را که به خواست ناجی باز گذاشته بود جمع میکنه و پشت سرش میبنده. گلبن و اسد که در حال رفتن به خانه آنها هستند به صفیه تو راه زنگ میزنه تا حالشو بپرسه صفیه ازش میپرسه که کجاست و داره چیکار میکنه؟! اما گلبن بهش چیزی نمیگه و به دروغ میگه هیچی ‏همون کار های همیشگیو انجام میدم خبر خاصی نیست و از رفتنش به آپارتمان خودشان هیچی بهش نمیگه. بعد از قطع تماس زنگ در خانه حکمت به صدا در میاد. صفیه با باز کردن در با ناجی روبرو میشه و حسابی جا میخوره صفیه ازش میپرسه که اسباب کشی کردی؟ رفتی خونه جدید؟ ناجی تایید میکنه و میگه آره و بعد از مکث کوتاهی بهش میگه قبول می کنم. صفیه ازش میپرسه که چیو قبول می کنی؟ ناجی میگه هنوز واحد پایینتون خالی هست که با همدیگه زندگیمونو اونجا شروع کنیم؟ صفیه با شنیدن این حرف حسابی خوشحال میشه سپس با هم دیگه به طرف واحد پایین میرن آنجا ناجی به صفیه میگه دوست دارم تو این خونه با هم دیگه خوشبخت بشیم سپس صورتش را به سمت صورت صفیه می برده که او عقب میکشه اما بعد از کمی مکث کردن از ناجی تشکر میکنه بابت درک کردنش و بهش میگه تو خیلی باهام راه اومدی ازت ممنونم و گونه او را می بوسد ناجی از این کار صفیه حسابی شوکه زده میشه و از خوشحالی بال در میاره و انقدر حس خوبی پیدا میکنه که انگار رو زمین نیست.

همان موقع اسد و گلبن با هان وارد واحد میشن. گلبن باذوق به هان می‌گه به آبجی که چیزی نگفتی؟ میخام سورپرایزش بکنما! می خوام واقعاً اون لحظه را ببینم وقتی متوجه میشه که می‌خوایم اینجا زندگی کنیم. هان بهش میگه نه من چیزی نگفتم سپس وارد اتاقی که ناجی و صفیه هستن میشن و حسابی جا می خورن. گلبن به هان میگه بیا دادی دیگه پس آبجی و ناجی چرا اینجا باید باشن؟ صفیه ازشون میپرسه که ماجرا چیه؟ گلبن بهش میگه که قراره از این به بعد با اسد اینجا زندگی کنیم میخواستیم سوپرایزتون کنیم اما مثل اینکه همه چیز خراب شده. صفیه و ناجی با شنیدن این حرف حسابی جا میخورن و به هم دیگه نگاه میکنند. ناجی بهشون میگه تبریک میگم خیلی خوشحالم اینجوری دیگه نزدیک همدیگه هستین میبینی خواهرت چقدر ذوق داشت؟ قبل از اینکه بیاین منو آورد اینجا تا خونه رو تمیز کنیم سپس به بهانه خرید مواد ضد عفونی کننده و پاک کننده از آن جا میره. صفیه به دنبالش میره و ازش عذر خواهی می کنه بابت این اتفاق ناجی میگه عیبی نداره میدونم که تو اطلاعی نداشتی ولی واستون خیلی خوشحال اینجوری خیلی به همدیگه نزدیکین هوای همدیگر را دارید، به چیز دیگه ای فکر نکن خوشحال باش.

همه اهالی آپارتمان دست به دست هم دادن و خانه گلبن و اسد را حسابی تمیز کردند. اسد یک دفعه چشمش به کیسه های زباله می‌افتد و می خواهد آنها را برداره بندازه دور که گلبن داد می کشه و ازش میخواد تا به آنها نزدیک نشه اسد میگه خوب زباله رو می خوام بندازم دور اشکالش کجاست؟ همان موقع صفیه به دادش میرسه و میگه این لباس های کهنه گلبنه میخواست بندازه دور که من بهش گفتم لازم نیست بندازی سطل آشغال بده به من به ۴ تا نیازمند بدم و آنها را بر می دارند و از آنجا می روند. وقتی کارهای خانه تمام می شود گلبن حسابی ذوق میکنه و از نریمان میخواد تا تمام اهالیه آپارتمان را دعوت کند تا فردا شب شام به خانه آنها بیایند. فردای آن شب وقتی گلبن از خواب بیدار میشه با ذوق و اشتیاقی که داره شروع میکنه به درست کردن غذا هایی که میخواد شب برای مهمون ها بپزد اما همه چیز خوب پیش نمیره یا میسوزه یا دست و پایش را گم میکند یا اصلا خوب از آب در نمیاد به خاطر همین کلافه میشه و سریعاً به اسد زنگ میزنه و ماجرا را بهش میگه.

اسد او را آرام میکنه و میگه خیالت راحت باشه همین الان میام تا باهم دیگه به همه کارها برسیم. وقتی زنگ در خانه را میزنه گلبن با باز کردن در با اسد و یک فرد غریبه روبرو میشه. اسد او را معرفی می کنه و می گه این یکی از دوستان دوران دبستان منه که الان آشپز سرشناسی در ترکیه شده بهش گفتم تا بیاد بهت کمک کنه اونم رومو زمین ننداخت. گلبن ابتدا حس خوبی نداره و نمیخواد وارد خانه و آشپزخانه اش بشود اما از آنجایی که میبینه خود اون او هم مثل خودش به شدت وسواسیه اجازه میده وارد آشپزخانه شود….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا