خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی نامادری به همراه عکس

در این مطلب از سایت جلویاب شما می توانید خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی نامادری را مطالعه کنید، تا انتهای مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی نامادری، سریالی جذاب و خانوادگی است که تابستان امسال روی آنتن شبکه a tv ترکیه رفت و حالا پخش دوبله فارسیش از شبکه جم تیوی شروع شده. این سریال از همان قسمت‌های اول به یکی از سریال‌های پربیننده تبدیل شد. فاروق گنجر پس از از دست دادن همسرش افسون از لندن به عمارت خود در استانبول نقل مکان می کند. همراه آنها دستیارش سراپ راه استانبول را در پیش می گیرد. سراپ که نمی‌خواهد از بچه‌های فاروک بچه‌داری کند، قصد دارد با یک فرد ثروتمند ازدواج کند.

قسمت ۱۷ سریال ترکی نامادری

قسمت ۱۷ سریال ترکی نامادری

نیسان با جم پیش سراپ رفتن و اونجا نیسان بهش میگه که ناز خیلی دوست داره برگردی یعنی همه دوست داریم ولی خواستم بپرسم که تو خودتم واقعا دوست داری بیای یا نه چون این واسمون مهمه اگه میخوای کمک کنیم که برگردی سراپ ازش تشکر میکنه و ابراز احساسات و دل تنگی داره واسشون اما میگه که من میخوام رو حرفی که زدم بمونم و ازش میخواد که کاری نکنه. جم ازش میپرسه که چرا اومده هتل؟ سراپ جوابی میده که وقتی میبینه جم بازم سوال میکنه بهش میگه داری بازجویی میکنی؟ سپس به صورت طعنه به نیسان میگه نه نیسان؟ نظر تو چیه؟ بعد از رفتن اونا نیسان تو لابی نشسته که با فاروق روبرو میشه و میپرسه اونجا چیکار میکنه فاروق میگه تو چیکار داری اینجا؟ نیسان میگه که اومده بوده از سراپ بپرسه دوست داره برگرده یا نه فاروق عصبی میشه و میگه اینجا خواسته من مهمه نه سراپ! و ازش میخواد تا از اونجا بره نیسان میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ که فاروق برای فرار کردن از جواب دادن میگه گفتم برو خونه! او پیش سراپ میره که او با دیدن فاروق جا میخوره و شروع میکنه به توضیح دادن کارش و میگه که اشتباه کرده نباید به چیزی که غیرممکنه حتی فکر میکردم و ازش معذرت خواهی میکنه اما فاروق بهش با عصبانیت میگه که اومدم بگم از من و بچه هام دور بمون نمیخوام دیگه نزدیکشون بشی!

سراپ جا میخوره و با ناراحتی و گریه میگه حداقل بچه هارو ازم نگیرین! فاروق حرفشو دوباره تکرار میکنه و میره سراپ پشت در میشینه و شروع میکنه به گریه کردن و حالش اصلا خوب نیست. مته با فاروق قرار میزاره و پیام های دروغی را بهش نشون میده و میگه که اصلا سراپ در جریان نبوده و میدونم رابطه ام با اسرا درست نبوده هرچیم بوده تموم شده و الان میخوام با ایپک برگردم اما فاروق باهاش دعوا میکنه و میگه که از ایپک دور باشه مته میگه چرا؟ ماشالله رودل نکنی! از طرفی سراپ از طرفی ایپک همه رو میخوای آره؟ فاروق عصبی میشه و میگه داری درباره ایپک حرف میزنیا! بفهم چی میگی! و باهم دعوا میکنن و مته از اونجا میره. نیسان با ناز حرف میزنه و میگه که سراپ خودشم نمیخواست از طرفی بابا هم اومد و گفت اینجا چیزی که اون بخواد باید انجام بشه ناز ناراحت میشه و گریه میکنه که نیسان باهاش حرف میزنه و آرومش میکنه و میگه ما از پس نبود مادرمون برومندیم از پس نبود آبجی سراپ هم برمیایم!

نیسان با جم میرن بیرون برای تمرین رانندگی تا جم به نیسان یاد بده. نیسان اول آروم آروم رانندگی میکنه که یکجا هل میکنه و جم ترمز دستیو سریع میکشه. فاروق برای دیدن مردی سر قرار میره. نیسان برای جم از حسی که به سراپ داره میگه و ادامه میده که من احساس میکنم که آبجی سراپ یه توقع هایی از بابام داره و یاد صحنه هایی میوفته که اونارو باهم دیده بود اما جم میگه نه فکر نکنم سراپ همچین آدمی باشه اشتباه میکنی. بعد از کمی حرف زدن تو راه برگشت جم ذهنش حسابی مشغول شده که تو خیابان در حال تصادف کردن بودن وقتی از ماشین پیاده میشه با راننده خودرو روبرویی دعواش میشه که به چوب میزنن تو سرش نیسان میره کمکش میکنه. آنها به خانه میرن و نیسان سرشو پانسمان میکنه نیسان که به جم احساس پیدا کرده سعی میکنه از زیر زبونش حرف دلشو بیرون بکشه چون فکر میکنه با کارهایی که کرده واسش اونم حس هایی داره اما جم بهش میگه که تو هیچ وقت واسه من بزرگ نمیشی و همون دختر کوچولویی! نیسان ناراحت میشه و بفض میکنه. فردای آن روز ایپک دنبال سرویسی میگرده که مته دزدیده و برده تا آبش کنه میگرده موقع رفتن به مروت میگه پیداش کرد بزاره یه گوشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نامادری + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا