خلاصه داستان قسمت ۱۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۸۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه قبل از عروسی دفتری جدید به ناجی میده و میگه به امید اینکه لحظه های خوش زندگیمونو تو این دفتر بنویسیم. ناجی دفتر را می گیره و توش می نویسه امروز بهترین روز زندگیمه اتفاقی که میتونست برامون بیفته داره رخ میده، تحقق یافتن آرزوی دوران بچگی و چشیدن لذت رسیدن بهش. همانطور که قبلا قول داده بودم هر روز بیشتر از دیروز دوستت خواهم داشت. صفیه کاملا آماده شده اما لباس عروسش را نمی پوشد و تور را هم روی سرش نصب نمیکنه و مدام سراغ هان را میگیره. جیلان از راه میرسه و با گلبن به اتاق صفیه میرن. او بهش میگه تو تا الان خیلی زجر کشیدی صفیه الان دیگه نوبت توئه ازت خواهش می کنم خوشحالیو از خودت دریغ نکن این سهم توئه تو خودت خوب میدونی هان هر جا باشه خودشو میرسونه و این لحظه و این روز قشنگو از دست نمیده پس الکی نگران نباش و لباست را بپوش و آماده شو. صفیه کاملا آماده میشه و منتظر هان می مونه و بهشون میگه تا زمانی که هان نیاد من از این اتاق بیرون نمیام. ناجی از راه میرسه و تمام مهمون ها هم میان. تومریس به دم در اتاق صفیه میره و بهش هدیه ای میده.

او با باز کردن جعبه کادو، قاب عکسی از تومریس و ناجی میبینه و لبخند میزنه و میگه خیلی قشنگه. تومریس میگه اینو تو خونتون بزارین که هر وقت دیدین یاد من بیفتین و منو فراموش نکنید. صفیه با خوشرویی بهش میگه پدرت برای فراموش نکردن تو به این چیزها احتیاجی نداره تو همیشه تو قلب و ذهن ما هستی و در این خونه به رویت بازه هر وقت خاصی بیا اینجا. مازو کارت دعوت عروسی را به هان نشون میده و میگه چیزی تا شروع مراسم نمانده هان وقتی می بینه او کوتاه نمیاد و نمیذاره بره از کلافگی و عصبانیت بهش میگه اصلا هر کاری که کردم حقت بوده اصلا هم پشیمون نیستم. مازو با حرص بهش میگه عروسی خواهرت که هیچی تشییع جنازه پدرتو هم نمیبینی و میخواد از اونجا بره که هان از پشت توی فرصت پیش آمده گردنش را می‌گیرد و بیهوشش میکند.

عاقد هم از راه رسید اما صفیه هنوز که هنوزه راضی نشده که از اتاقش بیرون بیاد و بهشون میگه هان هیچ وقت همچین کاری نمیکرد حتما یه اتفاقی افتاده دلم داره مثل سیر و سرکه میجوشه. انها سعی میکنن او را آرام کنن جیلان می گه من می دونم و مطمئنم که هان هیچ وقت تورو تو همچین وضعی تنها نمیذاشت اگه هم نرسه حتما دلیل قانع‌کننده‌ای داره و اگه الان بفهمه که تو توی چه حالی هستی حتما ناراحت میشه شاید هم تا چند دقیقه دیگه بیاد ولی تو با این حالت داری بهترین و قشنگترین روز زندگیتو نابود می کنی. صفیه میگه نمیدونم چه اتفاقی واسش افتاده ولی میدونم اگه بدون حضور هان این کارو بکنم اصلا خوشبخت نمیشم. هان ناچار میشه برای فرار از آنجا از پنجره به بیرون بپرد که پایش آسیب میبینه و با تمام سرعتی که میتونه راه بره خودش را به سمت خانه روانه میکنه اما در بین راه از حال میره و روی زمین می‌افتد.

جیلان وقتی میبینه صفیه راضی نمیشه بهش مگه اگه میتونی اگه جراتشو داری برو بیرون و به اون مردی که دیوانه وار دوست داره و همه جوره تو را قبول کرده و پات نشسته بگو که همه‌چیز کنسله ولی یادت بیار که وقتی من همچین کاری کردم با هان به چه روزی افتاد! صفیه با نگرانی میگه نه من نمی تونم همچین بلایی سر ناجی بیارم اون حقش این چیزا نیست. حکمت وارد اتاق صفیه میشه و بهش سرویس جواهری را که کنار گذاشته بود میده و میگه این مال مادرمه و ازش میخواد تا باهم دیگه به سالن برن. صفیه بالاجبار بازوی پدرش را میگیره و به سمت سالن میرن. همگی از زیبایی صفیه به وجد میان و برای او و ناجی خیلی خوشحال میشن. وقتی صفیه روبروی ناجی می ایستد، ناجی بهش میگه نمیدونم باید چی بهت بگم از شدت زیبایی زبانم بند اومده فقط میتونم بگم بلاخره… ‌

صفیه از ناجی میخواد تا کمی دیگر منتظره هان بمانند که شاید او بیاید بعد از گذشت چند دقیقه حکمت پیششان میره و میگه زشته دخترم همه منتظرن عاقد هم میگه جای دیگه ای مراسم داره بیشتر از این نمیتونه منتظر بمونه صفیه با ناراحتی به پدرش میگه میدونم آخرش من خوشبخت نمیشم، اینا همش به خاطر نفرین های مادره نمیزاره که من طعم خوشبختیو بچشم. حکمت بهش میگه نه من نمیزارم همچین اتفاقی بیفته نزار ترست و مادرت برنده بشه امشب باید تو این خونه اتفاق های خوبی بیفته. سپس صفیه با ناجی پشت میز عقد می نشیند. عاقد خطبه عقد را میخونه ابتدا ناجی جواب بله را می‌گوید اما وقتی نوبت به صفیه میرسه از آن جایی که مدام به هان فکر میکنه و قولی که به او داده بعد از مکثی طولانی با ناراحتی به ناجی میگه ببخشید ناجی اما من نمی تونم! بدون هان نمیشه! همگی شوکه میشن و ناجی با ناراحتی آن جا را ترک میکنه. وقتی در خانه را باز می کنه هان را با حالی داغون و سر و صورتی آشفته پشت در میبینه و حسابی خشکش میزنه. هان لنگ لنگان و با حالی داغون به داخل خانه میره و به صفیه میگه رسیدم آبجی بالاخره رسیدم. سر قولم موندم خیلی خوشگل شدی سپس از حال میره و روی زمین می افتد صفیه با نگرانی بالاسرش مینشیند و همه دور آنها جمع شدند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا