خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۱ سریال ترکی بابا
قسمت ۱ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی بابا

امین یک پیر مرده ژولیده و به هم ریخته است که در خانه اش نشسته. سالن خانه پر از زباله و گرد و خاک و همه جا به هم ریخته است. در گذشته؛ امین از مسجد بیرون میره و با همه سلام و احوالپرسی می کند همزمان قدیر در زندان سینی غذایش را به آشپز می دهد سرآشپز بهش میگه کم کم آماده شو، چند وقت خانواده ات را ندیدی؟ قدیر میگه حدود چهار سال و انشالله فردا میبینمشون امین وقتی به خانه برمی گرده زنهای خانه را می بیند که در حال چیدن میز شام هستن همگی سر میز شام نشستن و با خواندن دعا توسط امین شروع می‌کنند به غذا خوردن. آنها هر شب راس ساعت ۷ شروع میکنن به دعا خواندن و خوردن غذا قدیر هم چهار سال است در زندان همین رویه را پیش گرفته و راس ساعت ۷ دعا می خواند و شروع می‌کند به خوردن غذایش و دلش به همین خوش است. بعد از خوردن شام خانواده امین نشسته اند و اخبار نگاه می کنند خبر درباره ازدواج نوه مهمت یکی از تجار بزرگ ترکیه. در زندان هم سلولی های قدیر ازش می پرسند که خانواده مهمت را می شناسد یا نه آشناییت باهاشون داره؟ قدیر این خبر را تکذیب میکنه و میگه اینجوری نیست سپس روی تخت دراز می کشد و عکس بشرا را در دست می‌گیرد و بهش نگاه می کند. در خانه مهمت همگی سر میز شام هستند اما آنها مثل خانواده امین خوشبخت و خوشحال نیستند و سر میز هرکسی به کار خودش مشغوله مهمت به همسرش نگاه میکنه و سر تکون میده فردای آن روز جشن قربان است و امین به همراه پسر هایش به مسجد رفتن و به اهالی آنجا تبریک میگن احمد به بوشرا میگه برای تبریک عید قربان به خانه ما میر؟ احمد میگه نه پام درد میکنه امین وقتی به خانه میره به پسر هایش میگه آماده بشن برای مراسم جشن قربان

قدیر به خانه میره و مادرش فضیلت و بقیه زن ها را غافلگیر می کند آنها قدیر را در آغوش می‌گیرند و بهش خوش آمد می گردد بشرا در گوشه ای وایساده و نگاه می کند فضیلت به قدیر میگه چهار سال است که با امین صحبت نکرده اونور چشمش است همه یه طرف او یه طرف همگی در سالن خانه امین جمع می‌شوند و برای عید قربان دست امین را می بوسند و تبریک میگن همین مراسم در خانه مهمت هست با این تفاوت که همگی جمع می شوند و به عنوان عیدی پاکت پولی از مهمترین دریافت می کنند امین در حیاط پلاستیکی پهن کرده تا گاو را قربانی کنند او به قدیر نوه اش میگه تا این کارو بکنه اما وسط کار نمی تواند گردن گاو را ببرد و حالش بد میشه قدیر پسر امین چاقو را ازش میگیره و خودش گردن گاو را می برد امین کلافه و عصبی میشه. قدیر در خانه نشسته که بشرا از زیر نگاه های او در می رود در آخر به اتاقی می رود که قدیر پیشش میره و میگه هنوز از احمد جدا نشده بوشرا میگه نه نتونسته قدیر بهش میگه من به خاطر محافظت از تو چهار سال تو زندان بودم سپس می پرسم مقصر پدرت بوده که نمیتونی جدا بشی بوشرا میگه جوری که فکر می کنی نمست غدیر که احساس کرده داره دروغ میگه بهش میگه همین جا وایسا تا برگردم غدیر وقتی پیشه امین میره بحث بوشرا و احمد را وسط می کشد و می گه من برای حفاظت از بوشرا به احمد چاقو زدم و پاش ناقص شده قدیر بعد از کمی بحث کردن وقتی میبینه به جایی نمیرسه بهش عید را تبریک میگه و از اونجا میره او پیش بوشرا برمیگرده و ازش میپرسه میخواد از احمد جدا بشه یا نه بوشرا بعد از کمی بازی کردن با کلمات تایید میکنه قدیر قبول میکنه و میگه قول میدم به کسی صدمه نرسه.

قدیر با مادرش و بقیه خداحافظی می‌کند تا به زندان برگردد ثروت جلویش می ایستد و میگه من میرسونمت تو مسیر قدیر ازش میپرسه که چرا بهش نگفتند بوشرا از احمد جدا نشده؟ او بهش میگه برای اینکه نگران نشی قدیر میگه می خوام با احمد صحبت کنم ثروت همان موقع جلوی در زندان می رسد و میگه یکبار باهاش صحبت کردی کارت به زندان کشیده. زنی به دم در خانه مهمت میره و با اورهان کار داره آنها از خانه دور می شوند و اون زن بهش میگه که بارداره اورهان بهش اعتنایی نمی کنه و ازش میخواد از اونجا بره اورهان به خانه برمی گرده که مادرش بهش میگه هر چی سریعتر این زن را از سرت باز کن. مهمت در اتاقش نشسته و به عکسی قدیمی که دو مرد کنار هم ایستادن نگاه میکنه زنش به اتاقش میرود و ازش میخواد تا حاضر شود تا دیر نشده به مراسم عروسی بروند. اورهان به آن زن زنگ میزنه و میگه بچه چند وقتشه؟ اون زن میگه هشت هفته اورهان بهش میگه منتظرم باش بهت زنگ میزنم. امین روی پل توهم زنی را با بچه در آغوشش می زند که بهش میگه چرا او و بچه اش را ترک کرده و خودش را از پل پایین می‌اندازد امین با گریه و فریاد اسم نجمیه را صدا میزند. پلیس او را پیدا می کند و متوجه میشود که هوش و حواس درست حسابی نداره وقتی به خانه می رساندش ازش میخواد پیش دکتر بره. امین وقتی می خوابد خواب میبیند که به حمام رفته ولی همه جا را آب فرا گرفته فریاد میزند نجمیه که از خواب بیدار می شود سریعاً به حمام میرود و با دیدن لباس های خیسش در سبد لباس های کثیف متوجه می‌شود که ماجرای روی پل خواب نبوده. ثروت به دم در زندان رفته به دنبال قدیر آنها با هم دیگه پیش احمد میرود قدیر به احمد میگه چرا از خواهرم طلاق نگرفتی مردک؟!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۵ ۱ رای
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا