خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای می باشد. در این مطلب برای خواندن خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

چولپان چوهر یک وکیل معروف و محبوب است و دارای یه موسسه حقوقی به نام chevher می باشد. او دارای سه دختر به نام های آزرا(دختر ارشد)، صنم( دختر دوم) و گونس(دختر آخری) می باشد. هر سه نفرشون وکالت خواندن اما گونس به حرف های مادرش گوش نکرده و کار وکالت را ادامه نداده و یه کافه باز کرده. فرد معروفی به نام ثریا به اتاق کار آزرا میره و بهش میگه واقعا باورم نمیشه بعد از این همه سال زندگی همچین کاری کنه! سپس میگه من میخوام ازش جدا بشم، آزرا میگه ثریا خانم طلاق مثل عمل قلب باز بدون جراحی میمونه که راه پا پس کشیدنم نداری و از نتیجه اش هم هیچی نمی دونی شما مطمئنین؟ ثریا میگه تو عمرم انقدر مطمئن نبودم! منشی آزرا میاد و میگه پایین قیامت به پا شده و تعداد زیادی خبرنگار اومدن مثل اینکه حضور ثریا خانم را فهمیدن! آزرا به بقیه میگه تا ثریا را از در پشتی ببرنش و خودش به طرف خبرنگارها میره. تو مسیر منشی اش بهش میگه هکرها لیست دومم منتشر کردن. خبرنگارها در جلوی موسسه در حال پخش خبری هستن با این موضوع که هکرها لیست کسانی که روابط مخفی داشتن از اتاق مخفی منتشر کردن. بعد از رفتن آزرا منشی به ییلدریم که سراغ آزرا را میگرفت میگه رفت پایین اسم آقا سرگن هم تو لیست بود! او به سرعت میره تا خودشو به آزرا برسونه تا جلوشو بگیره اما دیر میرسه. آزرا به سوال های خبرنگارها پاسخ میده و بعد از کمی حرف زدن میگه هیچ زنی نباید با خجالت زندگی کنه! یکی از خبرنگارها میگه شما چی؟ آزرا میگه ببخشید متوجه نشدم؟ خبرنگار میگه اسم همسر شما هم تو لیست دوم هست شما میتونین با این حجالت زندگی کنین؟ آزرا جا میخوره که ییلدریم میره جلو و بهشون میگه بسه دیگه و آزرا را به داخل می برد.

۳ ماه قبل از رسوایی؛ آزرا از خواب بیدار میشه و از حرف هایی که می شنود فکر می کنه که سرگن همسرش داره بهش خیانت میکنه اما وقتی میره میبینه داره با بچه هایش حرف میزنه وآنها باهمدیگه در حال کیک درست کردن و تزیین اونجا هستن. آزرا جا میخوره و میگه اینجا چخبره؟ من که تولدم نیست! سرگن میگه درسته اما امروز متولد میشی و مادرت بالاخره میخواد تو را جانشین خودش بکنه! سپس آزرا میره حاضر بشه که موقع خداحافظی به سرگن میگه یادت نره تولد مامانه امشب سرگن میگه قرار دارم تا شب دفترم ولی تلاشمو می کنم تا زودتر بیام. بعد از رفتن آنها آرمان خان رقیب موسسه چوهر جلوی پای آزرا می ایستد و میگه برای آخرین بار واستون یه پیشنهاد دارم. آزرا همان موقع توهم پدرش را می زند که اونور خیابان ایستاده سپس سوار ماشین میشه. آزرا قبول نمیکنه و میگه من پشت مادرمو خالی نمی کنم! آرمان خان میگه تو فکر کردی اون ریاستو به تو میده؟ سپس ویسی را برایش می گذارد که در آن با آرمان در حال دعوا کردنه که فکر کردی میزارم دخترمو بکشونی سمت خودت؟ آزرا میگه آخه محاله که از پیشنهاد شما باخبر شده باشه چون من به جز صنم به کسن نگفتم! سپس به خودش میگه آخ صنم آااخ. سپس برای آخرین بار آرمان خان میگه دیگه بهت نمیگم اگه فکر میکنی مادرت تورو جانشین خودش میکنه که پیاده شو ولی اگه میخوای پینشهاد منو قبول کنی که با بال و پر خودت پرواز کنی باهام بیا دفتر! آزرا از ماشین پیاده میشه و به طرف دفتر مادرش میره.اونجا با صنم روبرو میشه که بهش میگه دلم میخواد با دستای خودم بکشمت! سپس باهاش تو تراس دعوا میکنه که چرا از پیشنهاد آرمان به مادرشون گفته؟! صنم میگه من نگفتم! یعنی واسه این تورو میخواد بزاره جای خودش؟ پس واست خوب شد که! اگه میدونستم خودم بهش میگفتم! منشی میاد و میگه چولپان خانم میخواد ببینتتون.

چولپان به آزرا میگه یه نفر اومده به نام آلپای که مولتی میلیاردر هستش برو به پرونده اش رسیدگی کن! آزرا و صنم به اتاق معارفه میرن که متوجه میشن اصلا زن آلپای، سنگول از چیزی خبر نداره و وقتی متوجه میشه بحث طلاق هست حالش بد میشه و بهم میریزه. آزرا میگه بهتره بعدا دوباره باهم قرار بگذاریم یه خورده باهمدیگه صحبت کنین. آزرا به اتاق مادرش میره و بهش میگه که قبول نکردم گفتم یه زمان دیگه بیان او عصبی میشه و میگه تو چجور وکیل طلاقی هستی که با طلاق مخالفه؟ اینجوری بخوای با احساس تصمیم بگیری نمیتونی اینجارو مدیریت کنی! آزرا عصبی میشه و بعد از کمی بحث کردن مادرش بهش میگه همین الان برو و کارتو شروع کن! او به سرویس بهداشتی میره که میبینه سنگول اونجاست و بهش میگه که یه وکیل زن بگیرین که بچه داشته باشه بتونه ازتون دفاع کنه انگار داره از خودش دفاع میکنه! شما خیلی بیشتر از اون چیزی که همسرتون گفت حقتونه و میتونین بگیرین! آلپای که پشت در ایستاده بود با دیدنشان عصبی میشه و به آزرا میگه شما وکیل منین یا سنگول؟ سپس با عصبانیت میخواد از اونجا بره که چولپان جلوشو میگیره و میگه باهم کمی حرف بزنیم بعد برین.بعد از چند دقیقه آزرا به اتاق مادرش میره. او بهش میگه آلپای خواست تا من وکیلش بشم سپس بهش میگه که فعلا نمیتونی جانشینمبشی انگاری هنوز کار داری! آزرا جا میخوره وبه ناچار قبول میکنه و میره. آزرا ناراحت میشه و حسابی حالش گرفته میشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا