خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۲۰ سریال ترکی محکوم
قسمت ۲۰ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی محکوم

بوگه به زندان برای ملاقات باریش میره بهش میگه یک مرد اومده بود پیشم و سراغ فردارو ازم میگرفت سپس بهش میگه که ترسیده و استرس دارد، باریش او را آرام میکند و میگه خیالت راحت باشه هیچ کسی نمیتونه به تو صدمه بزنه زنگ میزنم و امنیت خانه را بالا میبرم خودمم به زودی آزاد میشم! نازلی و علی بیرون هستند که نازلی با دیدن مرد سیمیت فروش به علی میگه که دلش سیمیت میخواد علی نگاه می کند و می بینه پولش برای خرید نان سیمیت کمه اون مرد متوجه میشه و به آنها سیمیت میده علی از اون مرد تشکر میکنه. جمره با پرس و جو محله قدیمی علی را می فهمد جمره به محله کارتون خواب ها می رود و ازشون درباره علی می پرسد آنجا به صورت اتفاقی طاهر را میبینه که داره از همان کارتون خواب ها سوال میپرسه و باهاشون صحبت می کنه، سریعاً رو برمی گرداند و از آنجا دور می شود که یکدفعه علی جلویش را با تهدید می گیرد. جمره با دیدن علی شوکه میشه و تعجب میکنه و بهش میگه من اومدم اینجا به دنبال تو می خوام باهات حرف بزنم دنبال نازلی میگردم! ساشا از دور آنها را با هم دیگه میبینه و برای این که علی چیزی به جمره نگه به طرف علی شلیک می کند او پشت ماشین پنهان می شود و جمره با ترس و وحشت از آنجا فرار می کند. فیرات در زندان وقتی همه خواب هستند یک دفعه چیزی را به خاطر می آورد که شب حادثه اولین کاری که انجام داده بود این بود که چاقویی که باریش با او زینب را کشته بود پنهان کرده تا از طریق همان ازش انتقام بگیرد و به خاطر همین است که باریش انقدر به فیرات نزدیکه. ساشا در خیابان به طرفه یک پسر و یه دختر بچه می رود اما میبینه که اونا علی و نازلی نیستند بلکه یک تله هستش.

همان موقع علی از پشت سر ضربه ای به سر ساشا میزنه و با نازلی از آنجا فرار می کنند. ساشا حسابی عصبانی میشه. آن شب علی و نازلی در خیابان می مانند فردای آن روز علی که دیگه خسته شده از این وضعیت نازلی را به کلانتری می‌برد و بهش میگه برو خودت داخل و سراغ پدرتو بگیر نازلی تا دم در کلانتری میره اما منصرف میشه و برمیگرده و به علی میگه تو پارک شنیدم که بابامو به جرم قتل پلیس ها گرفتنش و نمی خواد بره داخل. در زندان به فیرات میگن که یه دختر بچه به ملاقاتت اومده برو شاید دخترت باشه ‏ فیرات که باریش را زیر نظر داره با فریاد میگه من دخترم مرده و هم چنین چیزی امکان نداره مامورها فیرات را به انفرادی میبرند. باریش با خودش میگه که من تو تله باریش نمی افتم باریش به مدیر زندان گفته بود که به دروغ همچین چیزی را به فیرات بگن تا ببینن شب حادثه را به خاطر می آورد یا نه اما وقتی میبینه که فیرات اون ری اکشن را نشون داد خیالش راحت می‌شود که واقعاً چیزی را به خاطر نمی آورد. مجاهد پیش فیرات می‌رود و بهش میگه که قراره اونو به یک زندان دیگه منتقل کنند عصبانی میشود و هم بند های فیرات ساک اورا جمع میکنند. مجاهد فیرات را به بند می برد تا ساکش را تحویل بگیرد سپس سوار ماشینش می کنند تا به زندان دیگه ببرنش. رئیس زندان در یک سلول تمام وسایل لازم را برای باریش فراهم و آنجا را شبیه یک اتاق می کنند تا باریش آنجا راحت باشه سپس مجاهد پیشنهاد می دهد تا سلول انفرادی فیرات را بگردند آنها با رفتن به اونجا اسم باریش را می بینند که با خون روی دیوار نوشته.

باریش حسابی جا خورده و از آن‌ها میخواد تا سریعاً فیرات را به همان زندان برگردانند و متوجه میشود که فیرات او را از همان اول شناخته و او را بازی داده بود. فیرات را به زندان برمی گردانند. در حیاط زندان فیرات با باریش جر و بحث میکند سپس مدیر زندان میاد که فیرات بهش میگه این باریشه نه ساوتش! او برادرش ساواش را کشته و خودشو جای اون زده! این مرتیکه زن منو کشته! رئیس زندان دستور می دهد تا فیرات را به بند ببرند. به باریش خبر می دهند که یه نفر برای ملاقاتش اومده وقتی به اتاق ملاقات می رود با زاهد پدرش روبرو میشه زاهد با عصبانیت ازش میپرسه که چرا جمره را وکیل خودش کرده باریش بهش میگه جمره از کسانی هست که با بورسیه شرکت ما درس خونده و فارغ التحصیل شده من برای اینکه بهش کمکی کرده باشم وکالت این پرونده را بهش دادم تا توی این پرونده پیروز بشه و برای رزومه اش خوب باشه زاهد باریش رو سرزنش میکنه که چرا جرم بوگه را به گردن گرفته و با کلافگی و عصبانیت بهش میگه که این دفعه بار آخرت باشه همچین کاری میکنی….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا