خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۱۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۱۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

گلبن هر لحظه درد دلش بیشتر میشه جوری که نمیتونه قدم از قدم برداره و از طرفی راضی نمیشه که اسد به اورژانس زنگ بزنه چون اینجوری صفیه متوجه میشه و حالش که تازه خوب شده دوباره بد میشه اما وقتی چند قدم برمیداره دیگه از درد نمیتونه راه بره و اسد ناچارا او را در آغوش می گیرد و سوار ماشینش می کند. موقع خداحافظی حکمت تلفن جیلان را برایش می آورد و بهش میگه داشتی اینو یادت میرفت که ببری یکی به اسم هامر هم بهت زنگ زد. هان تعجب میکنه و از جیلان میپرسه که هامر کیه؟ او بهش میگه که داییمه سپس شرمنده میشه و موقع بدرقه کردن جیلان، دم در ساختمان جیلان بهش میگه که عیب نداره فردا که بریم پیش مشاور همه اینا کم کم حل میشه هان بهش میگه یعنی تو میگی بریم پیش یه نفر غریبه و درباره مشکلات شخصیمون باهاش صحبت کنیم؟ وقتی حالت چهره غضبناک و جدی جیلان را میبینه حرفش را ادامه میده و میگه من به خاطر تو هرکاری می کنم. صفیه در خانه میبینه که گلبن ژاکتش را جا گذاشته بخاطر همین او را بر میداره و به دم در خانه اسد میره وقتی شنور در را باز میکنه به صفیه میگه که هنوز اسد با گلبن نیومدن صفیه دلشوره میگیره و میگه پس حدسم درست بود یه اتفاقی واسشون افتاده و شنور سریعاً به اسد زنگ میزنه.

ولی اسد به خاطر گلبن به شنور چیزی نمیگه و فقط بهش میگه که اومدیم انجیر بخریم زود برمی گردیم خونه. گلبن حسابی استرس داره که مبادا برای بچه شان اتفاقی افتاده باشه اما دکتر وقتی معاینه اش میکنه و بهش میگه که خیالتون راحت باشه اتفاقی نیافتاده بچه سالمه اینجور دردها در اوایل ماه های بارداری خیلی طبیعیه و بین مادران باردار مرسومه اما بهتره که از استرس و اضطراب دور باشه. اسد و گلبن یاد اتفاق های اخیر در ساختمان می‌افتند. صفیه پیش حکمت میره و حالشو میپرسه پدرش بهش میگه که من حالم خوبه نگران نباش. صفیه بهش میگه ببخشید بابا ولی من نمیتونم مثل گلبن ازت مراقبت کنم حکمت میگه به این چیزا فکر نکن دخترم همین که اجازه میدی پیشت باشم خیلی خوبه من حالم کنار تو خوبه. صفیه با شنیدن این حرف ها از پدرش از شوق اشک تو چشمانش جمع میشه. اسد و گلبن وقتی به خانه برمیگردند به اتاقشان میرن و اسد به گلبن میگه که بهتره چند روزی بریم مسافرت و از این همه تنش و اضطراب و استرس دور باشیم شنیدی که دکتر چی گفت؟ اینجا هم هر روز یه ماجرا داره.

گلبن بهش میگه خواهرم تازه داره خوب میشه نمیتونم تنهاش بزارم باید پیشش باشم و بهش کمک کنم. اسد با کلافگی بهش میگه وظیفه تو رسیدگی و محافظت کردن از خواهرت نیست باید یه خورده هم به فکر خودت و بچه تو شکمت باشی اینجا هر لحظه امکان داره به اوضاع قبل برگرده اینجوری سلامتی خودت و بچه را به خطر میندازی! گلبن عصبانی میشه و بهش میگه خواهرم به من صدمه نمیزنه تو هم اگه به فکر منی همچین خواسته‌ای ازم نباید داشته باشی و منو از اینجا دور نکنی! اسد کلافه میشه و بهش میگه اصلا هر کاری که میخوای بکنی بکن هر بلایی هم سر خودت میخوای بیاری بیار اما سلامت بچه منو تضمین کن! گلبن با شنیدن این حرف ناراحت میشه و با دلخوری به خانه پدرش برمیگردد. گلبن وقتی به خانه پدرش برمیگرده صفیه ازش میپرسه که چی شده؟ گلبن میگه کمی با اسد جر و بحث کردیم اما دلیلشو بهش نمیگه صفیه هم از گلبن طرفداری میکنه و حمایتش میکنه و بهش میگه تا هر وقت دوست داشتی همینجا بمون سپس گلبن از صفیه میخواد تا درباره کودکیش بهش بگه. صفیه از خاطرات برایش تعریف می کند سپس بهش این اطمینان را می دهد که مادر خیلی خوبی میشه.

گلبن بهش میگه من وقتی بچه بودم هر وقت گریه میکردم یا هر اتفاقی می افتاد تو رو صدا میزدم اگه تو نبودی واقعا از مادر شدن میترسیدم. فردای آن روز گلبن تمام مدت منتظره تا خبری از اسد بشه و بیاد و از دلش در بیاره اما اسد در حال صبحانه خوردن است تا به شرکت بره و شنور هرچی باهاش صحبت میکنه نظرش تغییر نمیکنه. صفیه وقتی آشپزخانه هست خیال مادرش حصیبه ظاهر میشه و بهش میگه اول هان بعد خودت حالا هم نوبت گلبنه دیدی چه جوری از خانه شوهرش شوت شد بیرون؟ تو همه را بدبخت می کنی از بس که بد شگونی! اما صفیه به حرفای او اعتنایی نمی کنه و حواسش را پرت میکند. وقتی به دم پنجره میره داخل کوچه ناجی را میبینه که با اسرا در حال بگو بخند هستند و کمی دلش میگیره همان موقع خیال حصیبه دوباره ظاهر میشه و بهش میگه این هم که همش میره با دوروبریای تو میچرخه البته چیکار کنه بیچاره آخرین روزهای عمرشه دیگه! صفیه با کلافگی بهش میگه که خفه شو صداتو ببر. تو شرکت هان به اتاق اسد میره و درباره دعوایش با گلبن باهاش صحبت میکنه و بهش میگه الان باید بیشتر از هر وقت دیگه حواست به گلبن باشه چون اون الان تو وضعیت حساسیه و تو شکمش بچه داره. اسد میگه کسی که تنها به گلبن و بچه اش توجه میکنه و مراقبشه منم! این حرفارو برو به خواهرت بزن همیش تقصیرارو میندازین گردن من و فکر میکنین همه چی مقصرش منم اما اینجوری نیست! چون من فقط نگران حال گلبن به بچه تو شکمش نه کسی دیگه ای…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا