خلاصه داستان قسمت ۲۱۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۱۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۱۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۱۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه با گلبن حرف میزنه تا از خر شیطون پایین بیاد و هر چه سریعتر با اسد آشتی کنه او از فرصت استفاده میکنه و بهش میگه فکر کن تو با ناجی دعوا کردی و ناجی میاد التماس میکنه تا ببخشیش و به خانه برگردی تو میبخشی؟ صفیه میگه دیگه برنمیگرده آخه کدوم آدمیه که با من زندگی کنه و باهام بمونه؟ گلبن بعد از رفتن صفیه با خودش صحبت میکنه و میگه پس چرا یه تماس هم نمیگیره؟ یعنی نگران حال من نیست؟ و منتظر خبری از اسد میماند که یکدفعه تو خیالات خودش فکر میکنه که “اسد با منشی خودش چیدم در حال بگو بخنده و از بوی کلونی که استفاده کرده تعریف میکنه و میگه که از زندگی کردن با گلبن خسته شده چون همش بوی وایتکس میده همان موقع هان وارد اتاقش میشه و با دیدن اون وضعیت اسد را به خاطر خیانتی که داره میکنه سرزنش میکنه. اسد بهش میگه اما خودت میدونی هان زندگی کردن با گلبن خیلی سخته خیلی سخت. هان تایید میکنه و میگه دست چیدم را بگیر از اینجا فقط برو.” حکمت برای گلبن سرویس جواهری گرفته و به شرکت پیش اسد میره و بهش میگه شب وقتی اومدی خونه اینو به گلبن بده و باهاش آشتی کن.

اسد اول میگه من نمیتونم اینو قبول کنم اما بعد بهش میگه آخه عمو حکمت گلبن دختری نیست که با این چیزا آشتی کنه و از اینچیزا خوشش بیاد. حکمت میگه من دخترمو از تو بهتر میشناسم دارم تجربیاتمو در اختیارت میزارم اسد قبول میکنه. جیلان به هان زنگ میزنه تا یادآوری کنه برای جلسه ای که باید برن پیش مشاور هان بهش میگه امروز نمیشه اسد با گلبن دعوا کردن و اصلا اوضاع خوب نیست اما جیلان باور نمیکنه فکر میکنه هان مثل همیشه داره از زیر رفتن پیش مشاور در میره به خاطر همین خودش به شرکت میره تا ببینه اوضاع از چه قراره. هان با دیدن اون میگه فکر کردی من دارم بهت دروغ میگم؟ بعد از کمی حرف زدن بهش قول میده که فردا با هم دیگه پیش مشاور برن. ممدوح به هان زنگ میزنه و ازش میخواد تا او را ببیند آنها توی کافه قرار میزارند و ممدوح بهش میگه که من مشکوک به بیماری سرطانم امروز رفته بودم نمونه برداری و ازت می خوام که اگه مردم اگه را تنها نزاری هان ابتدا بهش میگه ممدوح خان خواهشاً از این حرفا نزنین انشالله چیزی نیست خوب میشین و خودتون بالا سر اگه هستین.

سپس بعد از کمی صحبت کردن ممدوح میگه که ازت می خوام بعد از مرگم اگه را مثل یک برادر دوست داشته باشی و حمایتش کنی و مراقبش باشی از چیزی که مطمئنم اینه که از آدمای عزیز زندگیت به خوبی مراقبت میکنی و نمیزاری بلایی سرشون بیاد اگه یکم واست مهمه برای اگه هم همین کار را بکن. هان بهش میگه هست، مهمه، خیالتون راحت مثل یه برادر پشتشم. شب اگه حس میکنه که ممدوح چیزیو داره ازش پنهان میکنه و در یه فرصت مناسب به اتاقش میره و برگه آزمایش را پیدا میکنه سپس با عصبانیت پیشش میره و بهش میگه تو کی میخواستی ازم پنهان کنی؟ به جای من با کی رفتی آزمایشگاه؟ البته که نمیخواد بگی بعدا خودم اونم میفهمم سپس با ناراحتی از خانه بیرون میره. حکمت وقتی میبینه اسد نیامده و خبری ازش نیست به در خانه اش میره و با اصرارهای او و شنور با اوکشان اسد را با خودش به خانه خودش میبرد. گلبن با دیدن جعبه جواهر خوشحال نمیشه و به اسد میگه این چیه دیگه؟ مشکل ما این بود؟ میخواستی اشتباهاتتو با این پوشش بدی؟ منو همچین آدمی فرض کردی؟

اسد با کلافگی میگه ببین گلبن بدون اینکه یه خورده هم مقصر باشم اومدم دارم عذرخواهی می کنم ازت می خوام برگردی سر خونه زندگیت بسه دیگه! صفیه مداخله میکنه و بهش میگه ناراحت کردن زن حامله تو برنامه های روتین زندگیتونه؟ چجوری دلت میاد ناراحتش کنی؟ او میگه من ناراحتش نمیکنم فقط می خوام ازش محافظت کنم خودشه که داره به خودش صدمه میزنه در صورتی که دکتر بهش هشدار جدی داده بود خودشو ول کرده و میخواد از خواهرش پرستاری کنه! گلبن با شنیدن این حرف شوکه میشه و فقط به صفیه نگاه میکنه که ری اکشنشو ببینه. صفیه وقتی متوجه میشه که به خاطر شب گذشته که اومده پیشش حالش بد شده خودشو سرزنش میکنه و از اسد میخواد تا با گلبن از آنجا سریعاً بروند و به نریمان و حکمت میگه که به اتاق هایشان بروند تا نزدیک او نباشد. گلبن وقتی میبینه که دوباره صفیه مثل قبل شده با گریه و ناراحتی به اسد میگه از همین میترسیدم حالا دلت خنک شد؟ و به سمت خانه بر می گرده و ماجرا را به هان که تو راهرو دیده بود میگه و ادامه میده که نمیخواد با اسد حرف بزنه و وارد خانه میشود.

هان به خانه‌‌شان میده و با گلبن حرف میزنه و بهش میگه که اسد کل روز تو شرکت اصلا حالش خوب نبود گریه هم کرد گلبن حس خوبی بهش دست میده و احساس قدرت می کند سپس عذرخواهی اسد را میپذیره و به اتاقش میرود. هان به اسد میگه باید این کارمو جبران کنی! صفیه خودش را سرزنش میکنه و حصیبه ظاهر میشه و او را تحریک میکنه که مگه بهت نگفته بودم؟ تا زمانی که این انگشتر هم تو دستت باشه ناجی به مرگ نزدیک میشه اما صفیه میگه هیچ اتفاقی واسش نمی افتد خوب میشه اما وقتی چشمش به اتاق هتل میافته اسرا را آنجا می بینه اونا درباره مریضی ممدوح صحبت می کنند اما حصیبه او را تحریک میکنه تا صفیه فکر های دیگر بکنه به خاطر همین به بایرام انگشترهاشو میده تا به ناجی برگردونه. اگه با نریمان جلوی ساختمان صحبت میکنه و از مریضی پدربزرگش میگه. نریمان اطمینان می دهد که اتفاقی واسش نمیفته و همیشه پیششه بعد از کمی صحبت کردن اگه به خانه برمی گرده و پدربزرگش را در آغوش می گیرد و گریه میکند…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا