خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۲۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۲۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۲۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

سنگول میگه پس چرا خبری نیست؟ چرا انقدر طول کشید؟سرگن میگه این نشونه ی خوبیه یعنی تو موقعیتی که افتادن دارن فکر میکنن که چجوری بیرون بیان، چولپان به اونجا میره و میگه آزرا باید حرف بزنیم پای تمام  پول هایی که به اون شرکت های واسطه واریز شده امضاء بچه هاتونم هست یعنی اونا هم تو دردسر میوفتن، سنگول عصبی میشه و میره سمت آلپای و میگه تو حتی این کارم کردی؟ از بچه ها هم سوء استفاده کردی؟ سنگول باهاش درگیر میشه که بقیه آنها را از هم جدا میکنند سپس بچه هاش میگن مامان ما مجبور بودیم! سنگول جا میخوره و میگه خبر داشتین چیو دارین امضاء میکنین؟ از باباتون دروغ و دزدی یاد گرفتین؟ از مادرتون این همه سال چیزی یاد نگرفتین؟ آلپای میگه نه یاد نگرفتن! سنگول میگه باشه پس اولین درس زندگیتونو بهتون میدم که پای کاری که میمونین بمونین من پا پس نمیکشم یا توافق نامه را امضاء میکنی یا همه چیز قانونی میره جلو، آلپای میگه یعنی چی سر بچه هات میاد اصلا واست مهم نیست؟ سنگول میگه هست ولی تو اونارو توی این بلا انداختی! آلپای مجبور میشه قبول کنه و توافق نامه را امضاء میکند. دادگاه شروع میشه و به نفع سنگول به پایان میرسه. سنگول آزرا را در آغوش میگیره و ازش تشکر میکنه سپس آزرا میپرسه واقعا پاش میوفتاد بچه هاتو لو میدادی؟ سنگول یواش میگه معلومه که نه دلم نمیومد ولی این ترس لازم بود واسشون آزرا میخنده سپس به آزرا میگه بچه ها بعضی وقت ها نمیدونن چی درسته چی غلط. بعد از رفتن سنگول آزرا به طرف سرگن میره که او بهش تبریک میگه و میگه برد خیلی بزرگی بود آزرا میگه به خاطر تمام کمکات ممنونم خودتو آماده کن واسه چیزی که میخوام بهت بگم، سرگن با نرس بهش نگاه میکنه که آزرا میگه زندگیه بدون تورو میخوام ازهمدیگه جدا میشیم سرگن سعی میکنه مظرشو برگردونه و باهم حرف بزنن که آزرا میگه نظرم عوض نمیشه پس الکی تلاش نکن و میره.

آرمان تو موسسه جشنی میگیره و به آزرا میگه برای بردت هرچی میخوای بگو قول میدم نه نیارم آزرا میگه یه حقوق پاداش برای کل پرسنل همگی خوشحال میشن و ییلدریم میگه قول دادی آرمان خان زیر قول زدن اصلا برازنده شما نیست آرمان قبول میکنه سپس آزرا به آرمان میگه بریم باهم دیگه حرف بزنیم سپس به اتاق آرمان خان میرن. آزرا بهش میگه من فکر میکردم فامیلیمو عوض کنم دیگه تمومه ولی به خودم اومدم دیگه نه نمیشه هرکاری هم که کنم من یه جوهرم سپس بعد از کمی حرف زدن به آرمان میگه از کارم تو این موسسه استعفا میدم آرمان شوکه شده و بهم میریزد. چولپان در اتاق کارش نشسته و تمام وسایلش را جمع کرده سپس صنم میره پیشش و سعی میکنه آرومش کنه و میگه بهت قول میدم دیگه کنارت باشم مامان جان چولپان میخنده و میگه دفترمو دادم عوضش دختر متعهد به کار پس گرفتم سپس به طبقه اول میرن و چولپان از همه ی وکلاش تشکر و عذرخواهی میکنه. آنها وقتی به دم در میرن آزرا پیششون میره و میگه مجبور بودم چولپان میگه میدونم عزیزم منم جای تو بودم همین کارو میکردم تو منو بردی ولی تو پرونده های بعدی حسابتو میرسم و باهم میخندن. آزرا بهشون میگه باهمدیگه از پسش برمیایم! صنم و چولپان جا میخورن که آزرا بهشون میگه از صفر شروع میکنیم صنم میگه چی میگی تو؟ آزرا میگه استعفا دادم صنم و چولپان شوکه شدن و صنم چشماش پر از اشک میشه چولپان میگه اونجا دفتر کار خیلی خوبی بود چرا اومدی بیرون؟ آزرا میگه چون من یه جوهرم و باهمدیگه میخندن و میخوان برن که آرمان به اونجا میاد. چولپان میگه چیه؟ اومدی ببینی به چه روزی افتادم؟

آرمان میگه نه اومدم یه پیشنهاد عالی بهتون بدم که دفترهامونو باهم ادغام کنیم. آنها شوکه میشن و آرمان میگه حق امضاء هم میدم بهت چولپان میگه همه ی پرسنلمم میگیری؟ آرمان تایید میکنه که چولپان از خوشحالی چشماش پر از اشک میشه آرمان میگه ولی یه شرط دارم من فهمیدم من و تو اصلا نمیتونیم کنار بیایم واسه همین تورو نمیخوام فقط آزرا میگه ما اینو قبول نمیکنیم اما چولپان قبول میکنه که آرمان میگه تو اسرع وقت برای امضاء خبرت میکنم. چولپان میگه شاید واقعا زمان بازنشستگیم رسیده! عوضش اون آدمهای توی دفتر بیکار نمیشن! سرگن سر قرار با ژاله میره و دعواش میکنه که چرا دوباره زنگ زده بهش ژاله با لوازم آرایش صورتشو گریم کبود کرده و پیشش میره و میگه از دست شوهرم فرار کردم تورو پیدا کنه میکشتت خانواده ات هم تو خطر میوفتن اونجوری! سرگن جا میخوره و میگه تو برو هتل من خودم بهت زنگ میزنم سپس از اونجا میره. ژاله سوار ماشینش میشه و با دستمال گریمشو پاک میکنه و با خودش میگه هنوز اولشه آزرا خانم! بشین و تماشا کن! سرگن سریعا خودشو به خانه چولپان میرسونه که میبینه آنها جلوی درن، آزرا میگه شما برین داخل من میام سپس شروع میکنه به حرف زدن که ما دیگه حرفی واسه گفتن باهمدیگه نداریم! همان موقع تلفنش زنگ میخوره و بهش یه خبری را میدن که آزرا خشک میزنه. همگی داخل جمعن که چولپان یکدفعه دست فاروق را میگیره و میگه تصمیم گرفتم که با گذشته ام آشتی کنم همگی جا خوردن و تعجب کردن که آزرا با سرگن به اونجا میرن و میگه که منم یه تصمیمی گرفتم اونم اینکه من به شوهرم اعتماد دارم و میدونم که بهم خیانت نمیکنه سپس دستشو میگیره و با لبخند بهم دیگه نگاه میکنن سرگن حسابی شوکه شده….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا