خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۲۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۲۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه به همراه ناجی به رستوران میرن و مثل همیشه پارچه سفیدی روی صندلی می اندازد و روی آن می‌نشیند اما قاشق و چنگال با خودش نیاورده و تصمیم گرفته که از قاشق و چنگال خود رستوران استفاده کنه و میخواد ماهی سفارش بده تا یه تنوعی براش بشه ناجی با شنیدن این حرف خوشحال میشه. ناجی دستان صفیه را در دستش می گیرد و برایش شعر عاشقانه می خواند. آن ها وقتی به خانه برمیگردند صفیه از اینکه در خانه تنها هستن احساس معذب بودن می کنند و کمی می ترسد اما ناجی بهش میگه خیالت راحت باشه صفیه هر اتفاقی که بخوای میافته و هر اتفاقی که نخواهی نمی افته چه بچه دار بشیم چه نشیم من با تو خوشبختم و هیچ وقت تنهات نمیذارم و کنارتم. صفسه از حرفهای ناجی دلش گرم می شود و لبخند عمیقی روی لبانش می‌نشیند. اسد چشمان گلبن را می بندد و او را وارد اتاقی می کند. گلبن وقتی چشمانش را باز میکنه اتاقی خالی را میبینه که وسطش چند سطل رنگه. اسد میگه اینجا اتاق دخترمونه هر رنگی که بخوای با همدیگه شروع میکنیم به رنگ کردن دیوارهایش گلبن خوشحال میشه و با هم دیگه شروع میکنند به رنگ کردن اتاق بچه. هان و جیلان به مشاور رفتن.

او ازشون میپرسه که فکر میکنین بزرگترین مشکل رابطه تون چیه؟ هان به مشاور میگه منم. من هیچ وقت جیلان را باور نکردم دوست داشتنش را باور نکردم، فقط زمانی که بهم گفت سریع بچه دار بشیم باورش کردم، خیلی دلم میخواد پدر بشم اما تا زمانی که درمان نشدم نمیتونم همچین کاری انجام بدم جیلان هم میگه مشکل منم اینه که من به هان معتادم. این یه دوست داشتن عاقلانه نیست من دارم باهاش خودمو مجازات می کنم سپس رو به هان میگه میدونی تو مثل یه اسلحه هستی که من به سمت خودم گرفتم ما تا زمانی که خودمونو درمان نکردیم نباید وارد رابطه بشیم و خانواده تشکیل بدیم. تو باید یاد بگیری که به من اعتماد کنی و من هم باید بفهمم که بدون تو هم ارزشمندم و قابل دوست داشته شدنم. هان بهش نگاه میکنه و میگه از نبودنت و از اینکه فکر کنم نباشی قلبم درد میگیره اما مهم نیست من عادت کردم این تقصیر تو نیست مادرم هم اینو بهم میگفت. میگفت که خدا داره من و با تو مجازات میکنه وقتی مادرم همچین حرفی بهم میزد و منو دوست نداشت دیگه از بقیه چه انتظاری دارم؟! چرا باید تو همچین فکری نکنی و دوستم داشته باشی؟

بعد از تمام شدن جلسه با مشاور در حیاط، هان به جیلان میگه تو مادر من نیستی پس سعی نکن که اشتباهات منو به گردن بگیری بزار باهاشون روبرو بشم و درستشون کنم. جیلان میگه دست خودم نیست نمیتونم ناراحتی تورو ببینم ناراحتید منو به هم میریزه هان بهش میگه این مشکل توئه یکی از اشتباهاتته باهاش کنار بیا و تحمل کن سپس آن پیشانی جیلان را می بوسد و ازش دور میشه.

شش ماه بعد

گلبن یک هفته به زایمانش مونده و حسابی می ترسد او از خواهرش صفیه میخواد تا اگه اتفاقی واسش افتاد مراقب بچه اش باشه و او را بزرگ کنه و حسابی بهش برسه. گلین به صفحه میگه آبجی بهم قول بده که تو روز زایمان تنها نزاری و کنارم باشی و دستمو بگیری صفیه برای دلداری دادن گلبن بهش میگه بهت قول میدم گل بند کنارتن تنهات نمیزارم خیالت راحت بشه اما وقتی از اتاق بچه گلبن بیرون میاد پیش ناجی میره و بهش میگه که به گلبن دروغ گفتم بهش گفتم که سر زایمان کنارشم تنهاش نمیزارم اما نمیتونم وارد بیمارستان بشم و پیشش باشم و ناراحت میشه. ناجی بهش میگه نه صفیه تو بهش دروغ نگفتی تو باید پیشش باشی و تنهاش نزاری. تو میتونی مثل همه چیزهایی که از پسش براومدی از پس این هم برمیای خیالت راحت باشه. تمام اهالی ساختمان جلوی در ورودی رفتند تا از پسری که اوکشان و بایرام از پرورشگاه آوردند خوش‌آمد بگن حکمت وقتی چشمش به بچه میوفته میگه نگاه کن چقدر شبیه عمره و وقتی ازش میپرسه که اسمت چیه؟ اون بچه میگه عمر حکمت با شنیدن اسم عمر چشماش پر از اشک میشه و از اونجا میره. صفیه به دنبال گلبن میره تا اونو به پایین همراهی کنه گلبن با ترس و نگرانی به صفیه میگه آبجی خودمو خیس کردم!

باورم نمیشه من مدتها بود که دیگه همچین کاری انجام نمی دادم چرا پس الان باید خودمو خیس کنم؟ صفیه با نگرانی بهش نگاه میکنه و میگه نه گلبن خودتو خیسن نکردی بچه داره به دنیا میاد. گلبن استرس میگیره و همان لحظه شروع به ترسیدن میکنه و کم‌کم داره درد شروع میشه صفیه با عجله ناجی را صدا میزنه و آنها با هم دیگه گلبن را توی ماشین میزاره. سپس از صفیه میخواد که تنهاش نزاره و صداش میزنه و میگه کنارم باشه صفیه بهش میگه قول میدم خیالت راحت باشه آبجی دارم باهات میام. وقتی جلوی در بیمارستان میرن صفیه نمیتونه وارد بیمارستان بشه اما ناجی ازش میخواد تا سر قولش بمونه و این کار را انجام بده. صفیه جراتش را جمع میکنه و یک دفعه پیش گلبن میره و میگه دارم میام آبجی تنهات نمیزارم. از طرفی به اسد زنگ زدن و خودش را با سرعت به بیمارستان می رساند. اسد و صفیه به همراه گلبن وارد اتاق عمل می شوند و وقتی بچه به دنیا میاد میبینن که گریه نمیکنه گلبن میترسه و میگه بچه مرده؟ چرا پس گریه نمیکنه و با چشمانی اشکی و نگران به صفیه نگاه می کنند و میگه این نفرین مادر بالاخره کار خودشو کرد! همان لحظه گریه بچه در میاد و همه خوشحال میشن و گلبن و اسد بچه شان را در آغوش می‌گیرد و صفیه به افسانه خوش آمد میگه و قربون صدقه اش میرود….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا