خلاصه داستان قسمت ۲۲۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۲۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۲۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۲۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

گلبن بعد از به دنیا اومدن بچه او را در آغوش میگیرد و میگه خوش اومدی دخترم. آنها از دیدن بچه حسابی خوشحالن و صفیه به گلبن میگه خیلی زیباست گلبن، عمر زیبایی هم داشته باشه، اسد باهاش صحبت و ذوق میکنه. گلبن ماسال را به صفیه معرفی میکنه و میگه دخترم این آبجیمه، اولین کسیه که منو بغل کرده و تو بغلش احساس امنیت و آرامش میکردم، وقتی تورو هم بغل کنه متوجه میشی میفهمی که چی میگم تو بغلش خیالت راحته راحته! در سالن انتظار همه منتظر خبری از گلبن و بچه اش هستند. حکمت با ناراحتی میگه من برای به دنیا آمدن هیچکدام از بچه هایم به بیمارستان نرفتم الان که بهش فکر می کنم خیلی افسوس میخورم و ناراحتم ولی میدونم دلم روشنه بچه گلبن وقتی به دنیا بیاد تقدیر همه مونو عوض میکنه. جیلان پیش هان میره و او را دلداری میده و بهش میگه نگران نباش همه چیز خوب پیش میره. هان به جیلان میگه اتفاق خوب افتادن برای ما نشدنیه و اصلا شدنی نیست همیشه اتفاق های بد افتاده نگرانم، میترسم که اتفاق بدی افتاده باشه که هنوز که هنوزه ازشون خبر نشده. جیلان میگه به اعصاب خودت مسلط باش خیالت راحت باشه همه چیز خوب پیش میره. بعد از چند ساعت بالاخره صفیه از اتاق عمل بیرون میاد و به همه آنها خبر خوبو میگه سپس بهشون میگه که حال گلبن و بچه هردویشان خوبه و اصلاً نیازی نیست که نگران باشیم همه آنها خوشحال میشن.

حکمت به صفیه میگه بهت افتخار می کنم صفیه تو این وضعیت خواهرتو تنها نذاشتی و کنارش بودی. صفیه با دیدن ناجی به سمتش میره و او را در آغوش می گیرد ناجی بهش لبخند میزنه و میگه موفق شدی از پس این هم بر اومدی. صفیه بهش میگه حس خیلی خوبی داشتم ناجی! انگار نوه خودمو بغل گرفته بودم. ناجی میگه فکر کن که واقعاً نوه خودتو بغل کرده باشی حس خیلی خوبی بهت میده اصلا قابل توصیف نیست صفیه کمی خجالت میکشه و تو فکر فرو میره. در خانه بایرام آنها درباره به دنیا آمدن بچه گلبن به عمر میگن. او کنجکاو میشه و میگه ماسال از کجا داره میاد؟ اوکشان میگه دکتر از تو شکم مادرش بیرون میاره. او ازش میپرسه که پس من از کجا اومدم؟ اوکشان که نمیدونه چی باید بگه بایرام پیش دستی میکنه و میگه اینو دیگه ماهم نمیدونیم ولی من و اوکشان انقدر دوست داشتیم تو پسرمون باشی که شبانه روز دعا میکردیم و از خدا خواستیم که تو رو به ما بده و او هم لطف کرد و تو را به ما داد عمر از این حرف بایرام خوشحال میشه. همه به اتاق گلبن میرن و بهش تبریک میگم گلبن از هان میخواد تا بچه را در آغوش بگیرد اما هان میگه نه من نمیتونم من بلد نیستم که چه جوری از بچه نگهداری کنم و از در آغوش گرفتنش امتناع میکنه. حکمت جلو میره و می‌خواد نوه اش را در آغوش بگیرد اما گلبن اجازه نمیده و میگه نه بابا تو بچه ها را در آغوشت نمیگیری بلد نیستی که چه جوری باید ازش مواظبت کنی!

حکمت از شنیدن این حرف ناراحت میشه و از اتاق بیرون میره. هان که متوجه ناراحتی او شده پیشش میره و بهش میگه منظور بدی نداشته به دل نگیر حکمت میگه راست میگه من هیچ کدام از بچه هامو بغل نکردم و به یاد میاره که وقتی اولین بار صفیه را در آغوشش گرفت به یاد عمر افتاد و حالش بد شد و همان موقع او را رها کرده دیگه هم در آغوشش نگرفته. هان بهش میگه عیبی نداره بابا گذشته ها گذشته تو میتونی با وقت گذراندن با نوه ات تمام آنها را جبران کنی فقط کافیه که خودتو به گلبن ثابت کنی و بهش بگی که از پسش بر میای سپس آنها دوباره به اتاق برمی‌گردند و حکمت به سمت ماسال میره و میگه نوه ام رل بده بهم می خوام بغلش کنم سپس میگه نگران نباش گلبن من از پسش بر میام و ازش مواظبت می کنم او لبخند میزنه و میگه میدونم بابا میدونم که خوب ازش مواظبت می کنی. سپس جیلان بهشون میگه یه طرف وایسین تا ازتون یه عکس یادگاری بگیرم. بعد از سه روز گلبن نه خوب غذا میخوره نه خوب میخوابه صفیه پیشش میره تا حالشو بپرسه. او یکدفعه میبینه که برای اولین بار دخترش مدفوع کرده و حالش بد میشه صفیه میگه تو حق نداری که از بچه ات چندشت بشه و باید خودت تمیزش کنی سپس بهش نشون میده که باید چه کار کنه و گلبن هم همان کار را انجام میده و مدام اوق میزنه.

بعد از تمام شدن کارش از صفیه تشکر میکنه و میگه دیگه بچه بوی گل میده. صفیه پیش شنور خانم تو آشپزخونه میره ازش میپرسه که اوضاع چطوره؟ همه چیز خوبه؟ شنور بهش میگه نه گلبن خوب میخوابه نه خوب غذا میخوره و تمام مدت نگران بچه اش هست حتی بچه را هم به من نمیده که بخوابه من نگرانشم که بدنش کم نیاره! هان به سمت آشپزخانه میره که میبینه ناجی اونجا داره آشپزی میکنه یکدفعه بهش میگه اگه آبجی بفهمه حسابی ناراحت میشه سریع بیا بیرون اما ناجی میگه اشکالی نداره صفیه وقتی میاد و ناجی را اونجا میبینه کمی دعوا میکنه اما بعد قبول میکنه. هان از این رفتار صفیه تعجب میکنه و کمی حسادت می کند. هان به سر قرار با جیلان میره و با شوخی بهش میگه عکسو بهونه کردی چون دلت تنگ شده بود درسته؟ او میخواد از اونجا بره که هلن بهش میگه شوخی کردم من قبول کردم که من و تو باهم دیگه فقط دوستیم! جیلان میگه خوب نیست؟ چند ماه با هم دیگه دعوا نکردیم! هان تایید میکنه اما هر دوی آنها دلشان برای شروع کردن یه رابطه جدید تنگ شده…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا