خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۲۲ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی بابا

ثروت و یاشار در خانه هر از گاهی که به هم برخورد می کنند دعواشون میشه تا اینکه قدیر از راه میرسه و آنها را از همدیگه جدا میکنه و ازشون میخواد تا به اعصاب خودشان مسلط باشند. قدیر بعد از آرام کردن آنها پیش یوسف امین میره و او را در آغوش می گیرد یوسف بهش میگه وقتی همه چیز خوب باشه بشرا هم برمیگرده؟  قدیر جا میخوره و میگه مگه کجاست؟ یوسف میگه که از خونه رفته. قدیر پیش یاشار میره و ازش ماجرارو میپرسه او بهش میگه خواهرت با ایلهان در ارتباطه و باهم قرار میزارن و فیلم بوسیدنشون هم در اومده قدیر باور نمیکنه که یاشار بهش میگه برو فیلمش دست احمده بگیر و ببین. قدیر پیش احمد میره و ناباورانه به فیلم نگاه میکنه سپس به بشرا زنگ میزنه اما جوابی دریافت نمیکنه. بشرا به اتاق ایلهان رفته و در حالی که دستش را گرفته بهش میگه بیدار شو، داشتم تازه طعم زندگی کردن را می فهمیدم، با تو تازه فهمیدم زندگی یعنی چی! احساس با ارزش بودن میکردم و با چشمانی اشکی بهش نگاه می کند. قدیر به بیمارستان میره و وقتی وارد اتاق ایلهان میشه با دیدن بشرا که دست ایلهان را گرفته خشکش میزند و باور نمیکنه سپس از اتاق بیرون میره بشرا به دنبال قدیر به بیرون از اتاق میره. قدیر بهش میگه باورم نمیشه بهم بگو چیزی که دیدم حقیقت نداره بشرا بدون حرف زدن چشمانش را بسته و به حرفهای قدیر گوش میدهد قدیر باهاش دعوا میکنه و بهش میگه توکی با این آدم آشنا شدی؟ کی همدیگرو دیدین؟ کی با هم دیگه قرار گذاشتین؟ اصلا میفهمی داری چیکار می کنی؟ تو هنوز یه زن متاهلی این رفتار تو در شان خودت و خانواده ات نیست! قدیر مدام ازش دلیل این کارشو میپرسه که بشرا آروم میگه اگه بگمم نمیفهمی چی میگم قدیر ازش میپرسه چی؟ یعنی چی؟

بشرا میگه بهم گوش میداد تنها کسی بود که به حرفام گوش میداد و بهم احساس با ارزش بودن میداد قدیر بهش میگه من به خاطر تو ۴ سال افتادم زندان بعد داری همچین کاری می کنی؟ میگی کسی به حرفات گوش نمیداد؟ بشرا میگه آره چهار سال به خاطر من افتادی زندان دستت درد نکنه ولی زمانی که نبودی هیچکی نبود که به حرفام گوش بده اصلاً بگه من چی دارم میگم! آنها بعد از کمی بحث کردن قدیر بهش میگه اینجوری نمیشه باید وسایلتو جمع کنی و بیای با هم برگردیم بشرا مخالفت میکنه و میگه نه نمیتونم ایلهان تنهاست اگه به هوش بیاد چی؟ کی میخواد بهش رسیدگی کنه کمک کنه تا زودتر حالش خوب بشه قدیر با شنیدن این حرف ها نمیتونه باور کنه که شخصی که دو روز است وارد زندگیش شده چطور بشرا میتونه انقدر بهش علاقه پیدا کرده باشه! او کلافه میشه و میگه اگه نیای باید قید من و خانواده تو بزنی! بشرا بدون هیچ حرفی به اتاق برمیگردد. فرید پدر ایلهان وقتی میفهمه ایلهان در کماست از وداد میخواد تا صندلی چرخدارش را بیاورد و به شرکت بره تا به کارها رسیدگی کنه. وقتی به شرکت میرسه جلسه‌ای میزاره و به افراد هیئت مدیره میگه ما با شرکت اورناس قرارداد بستیم طرف اول خودش افتاد مرد بعد الان برادرش فلج شده ما چیکار میتونیم بکنیم؟ یکی از مدیر ها میگه الان شرکت اورناس تو وضعیت خوبی نیست و اگه نجنبیم ورشکست میشه و ما هم نمیتونیم پولمونو پس بگیریم فرید میگه من برای این شرکت همه زندگیمو گذاشتم وسط همه جوونیمو گذاشتم نمیتونم بزارم از بین بره هر جور که شده باید اورناس را نجات بدیم سپس رو به مدیر میگه الان باید چیکار کنیم؟ برگردیم بهشون بگیم شما که لیاقت ندارین گورتو گم کنین خودمون شرکتو اداره می کنیم؟

یکی از مدیر ها به فرید میگه میتونیم در بخش اجرایی شرکت اورناس صاحب رای باشیم طبق بندی که آقا ایلهان باهاشون قرارداد بسته فرید میگه خوبه بالاخره یه قرارداد درست و حسابی ایلهان بسته همین کار را می کنیم سپس بعد از تمام شدن جلسه فرید به وداد میگه من خیلی خستم الان نمیتونم مراقب سرمایه هام تو شرکت اورناس باشم باید یه نفر را پیدا کنیم که این کار را بکنه وداد هم میگه خودم همچین فکری تو سرم بود بشرا ساروهانلی همون دختری که الان تو اتاق آقا ایلهان هستش و ازش مراقبت می کند. فرید که تا اون موقع اصلاً قصد رفتن به بیمارستان و سر زدن به پسرش را نداشته به وداد میگه منو ببر بیمارستان. همگی در خانه ساروهانلی جمع شدن فضیلت بهشون میگه از این به بعد دیگه کسی نباید با بشرا در ارتباط باشه و ازش سراغی بگیرد قدیر هم به همه میگه تا زمانی که پدر برنگشته خودتونو کنترل کنید و با همدیگه درگیر نشین و این موضوع را برای ثروت و یاشار تاکید میکنه. فرید به بیمارستان میره وقتی وارد اتاق ایلهان میشه با دیدن او بهش میگه بی عرضه بعد از چند دقیقه بشرا وارد اتاق میشه که فرید با دیدن او لحن و طرز صحبت کردن صد و شصت درجه تغییر میکنه و با مهربانی باهاش صحبت میکنه و بهش میگه درباره تو ایلهان باهام صحبت کرده بود دخترم. وضعیت منو که میبینی ازت می خوام به پسرم رسیدگی کنی و مراقبش باشی. فضیلت و قدیر وقتی به بیمارستان برمی گردند و می بینند که امین در اتاقش نیست همان موقع جمیل بهش زنگ میزنه و میگه که نگران نباش حال پدرت خوبه فقط کافیه همین قدر بدونی بعداً باز هم بهت خبر میدم سپس تلفن را قطع میکند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا