خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال صفر بیست و یک | قسمت ۲۲ سریال ۰۲۱

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال صفر بیست و یک از شبکه سه سیما را می خوانید: با ما همراه باشید… سریال صفر بیست و یک هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سوم سیما پخش می شود که به کارگردانی آقایان جواد رضویان و سیامک انصاری ساخته شده است که اولین همکاری این دو بازیگر طنز پرداز کشورمان با یکدیگر در حوزه کارگردانی می باشد.

قسمت ۲۲ سریال صفر بیست و یک

همه در دفتر تورج جمع شده اند تا همسر آینده تورج را ببینند و شام بخورند که سرانجام خواهر و خواهر زاده نادرخان تشریف می‌آوردند که باعث اوقات تلخی آن ها می‌شود و غفورخان به تورج می‌گوید که تمام دار و ندارش بعد از مرگ برای او و خواهرانش است و نباید دیگر برای مدرش نقشه بکشد.
همه در ساختمان در حال رای گیری برای انتخاب مدیر ساختمان هستند و رقابت میان جلال و ستار است که همه به ستار رای می‌دهند و او مدیر ساختمان می‌شود. یکی از اعضای ساختمان که پسر جوانی است بعد از رای گیری مدیریت ساختمان به سراغ جلال می‌رود تا دخترش را از او خاستگاری کند که جلال تمام حواسش پی شیرین کاری های ارسلان است و متوجه نمی‌شود.
یکی از شاگرادان سعید در اداره برای کارآموزی آمده است که از او می خواهد شادی سیف هم کلاسی سال پایینی اش را برای او خاستگاری کند که سعید به او می‌گوید شادی کم دارد و سراسیمه به شادی زنگ زد و اصرار دارد هرچه سریع تر به خاستگاری اش برود که شادی قضیه را با استرس به مادرش می‌گوید که در همان حین پدرش به خانه می‌آید و متوجه صحبت های آن ها می‌شود که به ترتیب سعید، مرجان‌، ارسلان را بلاک می‌کند و سروش را به مهدش می‌رساند.
مازیار به اتاق لاله شریف رفته است تا نامه بازنشستگی اش را از اداره بگیرد که می فهمد جلال نیز بازنشسته شده است.
شعله و مرجان و شادی در حال تصمیم گیری هستند که چگونه موضوع را با جلال مطرح کنند که با تورج تماس می‌گیرند و ماجرا را به او می‌گویند بعد از قطع کردن تورج در حال صحبت کردن با نادرخان می باشد که جلال به آن جا می‌رود و متوجه صحبت هایشان می‌شود و تورج را نیز به بلک لیست مخاطبینش منتقل می‌کند.
شعله در حال بی تابی از این موضوع که چگونه موضوع را به جلال بگوید و جلال در واحد خودشان درحال تمیز کردن و گردگیری می‌باشد که مازیار از راه می‌رسد به خانه اش می‌رود و آن ها خبر خاستگاری سعید را به او می‌دهند مازیار نیز به آن ها می گوید که او و جلال بازنشسته شده اند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا