خلاصه داستان قسمت ۲۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان (قسمت آخر) + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۳۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه و گلبن به شرکت میرن تا ماشین هایی که پدرشان واسشون خریدن را تحویل بگیرن. گلبن حسابی ذوق زده شده که صفیه ازش میخواد کمی سرسنگین رفتار کنه. آنها پشت ماشین هایشان نشستن که روی کاپوت یه نامه میبینن وقتی نامه را باز می کنند میبینن که از طرف پدرشان هست و نوشته دیگه وقته رهاییه. سپس صفیه و گلبن به داخل شرکت میرن اسد و هان از دیدن آنها حسابی شوکه شدن. صفیه به یاد پدرشان پشت میزش مینشیند که هان بهش میگه چقدر بهت میاد آبجی! ناجی بهش میگه چقدر خوب میشه به کار کردن در اینجا فکر کنی! گلبن شیشه های کلنی هارو میبینه و ایراد میگیره هان بهش میگه برای سری بعدی شیشه هاشو تو طراحی کن. همه باهم شروع کردن به تمیز کردن خانه و عوض کردن دکوراسیون و وسایل خانه و عکس تمام خاطرات خوبشون را در کنار عکس پدر و مادرشان به دیوار خانه زدن. بعد از تمام شدن کارها خانواده درن اوغلو همدیگر را در آغوش میگیرن و آماده میشن برای شروع کردن یه زندگی جدید در یه خانه با دکوراسیون جدید. هان در اتاقش در شرکت به یاد حرف های پایانی پدرش می افتد و آنها را به یاد می آورد سپس کت و کرواتاشو درمی آورد   به بیرون شرکت می رود تا هوایی تازه کند. گلبن در شرکت مشغول به کار شده و در حال طراحی شیشه های جدید کلنی ست. او کتاب زندگی صفیه خواهرش را هم شروع به نوشتن کرده و در حال تمام کردن فصل آخر کتابش است. نریمان و اگه به خارج از کشور رفتن برای تحصیل.

۱ سال بعد

صفیه اتاق زباله دانی را کاملا تمیز کرده و انجا به عروسک دوزی مشغول به کار شده و انیل هم کنارش مشغول به کاره و موهای صاف کلاه گیس ها را فر میکنه. دکتر بنا به دعوت صفیه به اونجا میاد و بهش میگه اینجا همون واحده؟ صفیه با لبخند تایید میکنه و میگه اگه کمک شما نبود از پسش بر نمی اومدیم و ازش تشکر میکنه، دکتر واسش خوشحال میشه و تحسینش می کند. صفیه بعد از رفتن دکتر عروسک هایی که دوخته به همراه هدایایی که خریده به سمت یک پروشگاه میرود. بچه ها با دیدنش ذوق می کنند و صفیه آنها را با مهربانی در آغوش میگیرد و هدیه هاشونو میده سپس ازش میخوان تا باهاشون بازی کنه صفیه قبول میکنه و میگه من دکترم شماها مریض میام معالجه تون می کنم. هان و جیلان تصمیم میگیرن تا معالجه را شروع کنن و به طرف بیمارستان جا قبل از وارد شدن هان به جیلان میگه فقط میخوام اینو بدونی که نگران هیچی نباش همه چیز همونجوری که میخوایم اتفاق می افته فقط تو زمان مناسب خودش. جیلان دست هان را میگیرد و میگه دوست دارم هان در جواب میگه میدونم و با لبخند وارد بیمارستان میشن. بعد از چند ماه اهالی ساختمان همگی برای تفریح به کنار رفتن. هان به همراه اسد، ناجی با عمربازی میکنن و ذر حال درست کردن قلعه ماسه ای هستن. خانم ها همگی یه طرف پشت میز نشستن و در حال بازی کردن هستن. جیلان حامله است و با هان کنار دریا نشستن. آنیل پیششون میره و به اسرا اشاره میکنه و میگه به نظرتون برم پیشنهاد بدم شنا کنیم؟ جیلان مخالفت میکنه و میگه نه وضعو خراب نکن.

آنیل میگه اخه میخوام قبل از تاریک شدن هوا شنا کنم، جیلان میگه اون بادیتو آوردی؟ آنیل میگه آره اردکم اوردم! جیلان پیشنهاد میده تا با عمر بره شنا کنه آنیل هم قبول میکنه. بعد از بازیشون گلبن و صفیه از جاشون بلند میشن و هرکدامشان به طرف اسد و ناجی میرن. گلبن به اسد میگه وقتی دخترمون بیدار شد رو اون تاپ سوارش میکتی؟ اسد قبول میکنه و آنها همدیگر را در آغوش میگیرن. صفیه برای ناجی آب میبره و میگه گفتم شاید تشنه ات باشه ناجی با لبخند تشکر میکنه و میگه خیلی خوشگلی صفیه! صفیه میگه خیلی ممنون توهم خیلی زیبایی. بعد از چند دقیقه گلبن و هان پیش صفیه میرن. صفیه به ناجی میگه ما به کار نیمه تموم داریم هنوز یه چیز هست که تجربه اش نکردیم میشه مارو تنها بزاری؟ ناجی میگه البته عزیزم و از اونجا میره. بعد از رفتن ناجی هان به صفیه میگه شوخیت گرفته ابجی؟ واقعا؟ صفیه لبخند میزنه و به گلبن میگه نظر تو چیه؟ گلبن میگه من که آماده ام. هان بهشون میگه هنوز هوا گرم نشده آب خنکه! سرما میخورین! تازه شما لباس نیاوردین!

گلبن میگه اشکالی نداره با همین لباسا میریم. هان هرچی میگه صفیه و گلبن تصمیمشونو گرفتن تا آنجام بدن. آنها به دریا میرن و قدم به قدم جلوتر میرن. همه در کنار دریا نشستن و به آنها نگاه میکنن. صفیه با چشمانی پر از اشک از روی ذوق و شوق به سمت دریا میره و وقتی یخورده دریا عمق میگیره خودشونو تو دریا رها میکنن و طعم لذت شنا کردن و آب بازی در دریا را میچشند. هان از دور آنها را میبینه و به طرفشان می دود و باهمدیگه شروع به آب بازی میکنن.  نریمان و اگه از راه میرسن و به آنجا میرن. نریمان با دیدن خواهرهایش که موفق شدن حسابی خوشحال میشه و داد میزنه که ابجی من عاشقتونم. همگی به انها ملحق میشن و کل اهالی ساختمان باهمدیگه اب بازی میکنن. حکمت و حصیبه به همراه بچه هایشان کنار ساحل نشستن و با لبخند به آنها نگاه میکنن. حکمت با ذوق به بچه هایش نگاه می کند و لبخند رضایت بخشی میزند.

پایان.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا