خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۲۷ سریال ترکی بابا
قسمت ۲۷ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی بابا

بشرا زودتر از برادرانش به جلسه میرسه الیف بهش میگه جلسه را زودتر شروع کنیم تا به نفع خودمون تموم بشه اما بوراک تمام تلاشش میکنه تا رسیدن یاشار، قدیر و ثروت جلسه شروع نشه. یاشار در آسانسور به قدیر میگه اونا هرچی گفتند باید رای مخالف بدیم وگرنه شرکت و کارخانه ی خودمونو اونا اداره میکنند. همگی در اتاق جلسه حضور پیدا کردند و الیف پیشنهاد خودش را اعلام میکند بشرا دستش را بالا میگیره و به آنها رای میدهد قدیر و یاشار امیدوارن که ثروت به آنها رای ندهد که همان موقع دستش را بالا می‌برد و اون پیشنهاد به خاطر رای اکثریت قبول میشه. یاشار از عصبانیت روی میز می خوابد و به طرف ثروت می رود که به خاطر رای ای که داد بهش حمله کند قدیر و بقیه جلوی او را میگیرند. قدیر ثروت و بشرا را به اتاق خودش می برد و آنها را سرزنش میکنه که چرا خلاف خانواده شان رای می دهند یاشار به قدیر میگه این دو نفر مارهایی هستند که تو آستینمون پرورش می دادیم ثروت میگه مار اصلی قدیره که منو لو داد یاشار میگه اون قدیر نبود بلکه من تو رو لو دادم! ثروت و یاشار دوباره باهم دیگه بحث و دعواشون میشه. قدیر برای حفظ آبرو یاشار را از تو اتاق بیرون میفرسته تا به اون بحث خاتمه بده. بشرا ثروت را سرزنش میکنه و میگه چطور تونستی تو گروه الیف و فرید بری و پشت یاشار با قدیر را خالی کنی؟ ثروت میگه ببین کی این حرفو میزنه! خودت هم رفتی پشتشون تو خودت چرا؟ بشرا میگه من مجبور بودم و به خاطر ایلهان از خانواده‌ام گذشتم و تاوانشم دادم اما تو که مقصر بودی باز هم مثل همیشه بدون تاوان پس دادن در رفتی! قدیر پیش الیف میره و میگه چرا همچین کاری کردی؟ منو فرستادی اونور شهر به بهانه اینکه من حقوقشونو نصف کردم خواستی سرگرمم کنی که خودت اینور تو شرکت جلسه بزاری و بتونی پیشنهادتو تصویب کنی آره؟

الیف لبخند میزنه و میگه همه این کار هایی که گفتی را من کردم و از آنجایی که تو این موضوع فهمیدی پس باید بهت تبریک بگم چون وارد دنیای بالغ ها شدی از این به بعد با افرادی مثل من در رفت آمد هستی سپس به قدیر و بوراک نموداری نشون میده و میگه طبق این نمودار اگه حقوق کارمندها نصف نشه یا یکسریاشون اخراج نشوند کارخانه ورشکست میشه! بوراک با دیدن نمودار حرف الیف را تایید میکنه و میگه همیشه یک راه سومی هم هست اوئور به خاطر بارداریش حالش بد میشه و به بیمارستان میره یاشار وقتی این موضوع را می فهمه با یه دسته گل به ملاقاتش می رود سپس بهش میگه دیگه باید واقعاً به مشکلاتت رسیدگی بشه. ثروت به مغازه امین میره و بهش میگه از بچگی همه عاشق من بودند کمبود محبت نداشتم اما همیشه لنگ توجه و محبت تو بودم امین بهش اعتنایی نمی کنه و حتی نگاهش هم نمی کند ثروت عصبی میشه و با چشمانی گریان بهش میگه تو اون روز دخترتو آوردی تو خونه اما الان تو خونه نیست میدونی کجاست؟ امین با شنیدن این خبر جا میخوره و نگران میشه. یاشار به اتاق قدیر میره و بهش ماجرای اوئور را میگه و ادامه میده که باید دیگه ببریمش خونه خودمون بارداریش سخته قدیر نرم میشه تا او را ببیند. ثروت و فیروز در خانه فرید هستن فیروز به فرید میگه ثروت از دوست های ماست هر کاری که واسش انجام میدیم در ازاش برامون کار انجام میده ثروت به فرید میگه حالا که شما از همه آتو دارین از برادر من یاشار هم چیزی دارین؟ فرید دستور میده تا پرونده یاشار را بیاورند ثروت با دیدن عکس های یاشار و اوئور در هتل لبخند میزنه و میگه برادر مارو باش!

قدیر و یاشار به همراه اوئور به عمارت میرن ثدیر اوئوور را معرفی میکنه و زن های عمارت خیلی سریع با او ارتباط برقرار می کنند ثروت از راه میرسه و شروع به تیکه انداختن به یاشار می کند یاشار بهش میگه چی میخوای بگی؟ رک و راست حرفتو بزن ثروت به اوئور اشاره میکنه و میگه یعنی میخوای قرار گذاشتنت با این خانم تو لابی هتل را لاپوشانی کنی؟ همگی به یاشار نگاه می کنند. قدیر با کارگر های کارخانه شیر افطار می کند و بهشون میگه من مشکل این کارخانه را حل کردم شماها دیگه کارگر اینجا نیستین بلکه شریک ما هستین سهممو بین شما ها تقسیم کردم همگی خوشحال میشن و برای قدیر آرزوی خیر می‌کنند. الیف به قدیر میگه آدم جالبی هستی این دفعه خیلی تحت تاثیرم گذاشتی قدیر میگه بهت گفته بودم که همیشه راه سومی هست. بشرا به بیمارستان برای دیدن ایلهان میره اما وقتی میبینه اون تو اتاقش نیست از پرستارها سراغش را می‌گیرد که بهش میگن تو تراس پشتی رفته برای هواخوری بشرا به آنجا می رود اما راهرو فضایی که با شمع و گل تزیین شده بود او را تحت تاثیر میزاره و وقتی به تراس میرسه ایلهان را میبینه که فضا را با ریسه تزیین کرده و با کت و شلوار منتظرش است بشرا هنوز تو شوکه فضا هست که ایلهان حلقه ای در میاره و جلویش زانو میزند و بهش میگه حاضری این زندگیو با من تقسیم کنی؟ همه خوبی ها و بدی ها و سختی ها و راحتی هارو؟ بشرا از خوشحالی و ذوق چشمانش پر از اشک شده همان موقع چشمش به امین پدرش می‌افتد که او را داره نگاه میکنه و جا میخوره. امین بهش میگه نه دخترم تو همچین کاریو با من نکردی و از اونجا میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا