خلاصه داستان قسمت ۲۸۲ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۸۲ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۸۲ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۸۲ سریال ترکی سیب ممنوعه

شب همگی به غیر از زهرا و مرت برای شام به خانه حسن علی می روند. حسن علی به ییلدیز یک جعبه پر از طلا هدیه میدهد. ییلدیز شوکه و خوشحال می شود. آسمان و اندر نیز به ییلدیز و چاتای هدیه می‌دهند. آنها سر میز شام می روند اما همان لحظه پلیس دم در آمده و ییلدیز و اندر را به جرم قتل هالیت با خود به کلانتری می برند. همه شوکه می شوند و چاتای با عصبانیت میگوید که چنین چیزی صحت ندارد.
ییلدیز و اندر دوباره اظهارات خود را میگویند اما با این حال بخاطر داشتن شاهد و شاکی تا تعیین شدن تکلیفشان به زندان منتقل می شوند. شاهیکا به خانه فریده می رود و موضوع را به او میگوید. فریده عصبانی شده و سریع به خانه چاتای می رود. او با دیدن آسمان در خانه چاتای با او دعوا میکند و سپس با چاتای نیز به خاطر زن قاتلش دعوا میکند. چاتای سعی دارد او را قانع کند که ییلدیز چنین کاری نکرده است.
آسمان با عصبانیت دم خانه زهرا می رود و یادآوری میکند که ییلدیز در روزهای سخت به آنها کمک کرده بود و برای او ابراز تاسف میکند‌. زهرا ناراحت شده و میفهمد کار اشتباهی کرده است اما حاضر به عوض کردن نظر خود نیست.

در زندان، یه ییلدیز و شاهیکا سخت میگذرد و زندانیان دیگر آنها را اذیت میکنند. ییلدیز و اندر مطمئن می شوند که شاهیکا پشت این کار بوده است و تصمیم می‌گیرند او را لو بدهند. آنها میگویند که شاهیکا قاتل بوده است و سپس امیر و آسمان و آیسل و جانر نیز علیه شاهیکا شهادت میدهند. پلیس دم خانه شاهیکا رفته و او را نیز دستگیر کرده و به زندان می برد. ییلدیز و اندر با دیدن شاهیکا با او دعوا می‌کنند و از اینکه او نیز به آنجا آمده دلشان خنک می شود. حسن علی به زندان می رود تا اندر و شاهیکا را ببیند. او به آنها پیشنهاد میدهد که میتواند آزادشان کند اما به این شرط که ابتدا سهامشان را به اسم او بزنند تا آبروی شرکت او نرود و سپس او دوباره سهام ها را به آنها پس میدهد. شاهیکا و اندر دودل هستند و میترسند، اما با این حال قبول میکنند.
آنها همگی از زندان آزاد می شوند.
شب در خانه اندر او به جانر میگوید که میخواهد با حسن علی ازدواج کند زیرا دیگر عشق در ازدواج اهمیتی ندارد و او باید به فکر جایگاهش باشد.

روز بعد هنگامی که شاهیکا به شرکت می رود،او را راه نمیدهند. او شوکه شده و با اندر تماس میگیرد و میگوید که حسن علی آنها را فریب داده و به شرکت راه نمی‌دهد. اندر میگوید که حسنعلی فقط با او چنین کاری کرده است تا تاوان کارهایش را پس بدهد. هنگامی که اندر خودش نیز به شرکت می رود او را نیز راه نمی‌دهند. حسن علی پیش ییلدیز می رود و غیر مستقیم او را تهدید میکند که به عنوان عروس او دیگر حق ندارد اندر و شاهیکا را ببیند زیرا آنها باعث بی آبرویی و دردسر هستند و او باید فقط به شوهر و بچه اش رسیدگی کند. ییلدیز از برخورد حسن علی متعجب می شود و با ترس قبول میکند. اندر پیش ییلدیز می رود و از او میخواهد حسن علی را راضی کند که سهامشان را پس بدهد اما ییلدیز میگوید که نمی‌تواند کاری بکند. اندر و جانر که دیگر پولی ندارند،به یک خانه محقر نقل مکان می کنند. شاهیکا به همراه چمدان هایش دم خانه اندر می آید و میگوید که هیچ جایی برای ماندن ندارد و از او کمک میخواهد. اندر ابتدا او را راه نمی‌دهد اما سپس در را به روی او باز میکند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا