خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

زینب و مریح میخوان برن به آدرسی از خانه آقا جمشید که قبلا جزء خدمه خانه کوکسال ها بوده تا درباره مرگ مادر اونور واقعیتو بفهمن که همان موقع اونور به زینب زنگ میزنه که او هول میکنه. اونور میخواد بیاد ببینتش که زینب به دروغ میگه داریم با مریح میریم شرکت فیگن خانم چندجا کار داریم و به بهونه اینکه بعدا باهم هماهنگ میشن تلفنو قطع میکنه. هاریکا تو اتاق کارش تو شرکته که سرش درد میگیره و دوباره توهم حمید را میزنه که ازش میپرسه دوست دارم ببینم چجوری به بچه ها میخوای بگی که تو منو کشتی! هاریکا به میریزه و سرشو محکم میگیره و میگه من کاری نکردم کار من نبود! نسلیهان و اونور به اتاقش میرن و میپرسن حالش خوبه یا نه! او میگرنشو بهونه میکنه که بهش خبر میدن الان جلسه شروع میشه و باید باشی هاریکا وقتی میبینه اونور پیشنهاد میده تا به جاش بره خودشو جمع و جور میکنه و میگه نه خوبم. زینب و مریح به خانه آقا جمشید میرن آنها ازش درباره گذشته میپرسن اما او چیزی نمیگه و ازشون میخواد تا از اونجا برن. وقتی از اونجا بیرون میرن تو حیاط هستن که صداش میزنن و جمشید منصرف میشه و میخواد همه چیزو درباره مرگ گوزین خانم مادر اونور واسشون بگه. نسلیهان بعد از اتمام جلسه با گیزم یکی از کارکنانش به اتاق میرن و او بهش میگه که درباره آقا فوآد تحقیق کردم اما هرچی میرم جلو رد شرکت ها گم میشه انگار شرکت‌ها سوری هستن و اسم آقا فوآد هم جایی ثبت نشده نسلیهان بهم میریزه و ازش میخواد بین خودشان بمونه.

زینب و مریح میفهمن که حمید مادر اونورو هول داده و هاریکا که اونجا بوده ساکت مونده و لاپوشونی کردن آنها موندن که چجوری این موضوعو به اونور بگن. ظفر فیلم های دوربین مدار بسته هتل را تو شب عروسی میبینه و متوجه میشه که هاریکا رفته بوده تو اتاق عروس با حمید و بعد با دلهره از اونجا بیرون میاد ظفر بهم میریزه. نسلیهان که فهمیده فوآد کلاهبرداره به اتاقش میره که با دیدن فوآد بهم میریزه و جلوی گریه اش را میگیره. اونور به زینب زنگ میزنه تا بره پیشش اما زینب برای اینکه نمیخواد باهاش روبرو بشه فعلا تا خودشو جمع و جور کنه بهش میگه میخواد بخوابه چون خیلی خسته شده. فردای آن روز نسلیهان فوآد را تعقیب میکنه و میبینه به یه ساختمان داره میره او بهش زنگ میزنه که ببینه چی میگه فوآد میگه اومدم گمرک تا مشکلی که واسه یکی از کشتی ها پیش اومده حل کنم نسلیهان میگه باشه و گریه میکنه. او وارد ساختمان میشه که میبینه رفته به سولار او باهاش دعوا میکنه و میگه که همه چیزو میدونه اما فوآد بهش میگه من خیلی دوستت دارم فقط به اندازه تو پولدار نیستم همین! اما وقتی میبینه نسلیهان داره همه چیزو بهم میزنه صداشو که ضبط کرده بود را پخش میکنه و تهدیدش میکنه که نسلیهان با گریه و کلافگی از اونجا بیرون میزنه.

اونور میره به شرکت فیگن تا زینب را سورپرایز کنه فیگن از قصد وقتی میبینه اونور اونجا اومده میره جلوش و بهش میگه که زینب چند وقتی اینجا نمیاد و داره درباره تو تحقیق میکنه اونور جا میخوره و میگه چی؟ فیگن از قصد میگه که چیزی هم فهمیدین درباره مادرت؟ اونور شوکه میشه و میگه مادرم؟ ماجرا چیه؟ فیگن خودشو جوری نشون میده که انگاری سوتی داده و اونو را آنتیریک میکنه تا بره سراغ زینب. سپس با لبخند رفتنشو میبینه که همان موقع فردی از راه میرسه و بهش میگه نشونه ای پیدا کردم از دخترتون بهتره خودتون ببینین فیگن خوشحال میشه و میگه پیداش کردی؟ و باهم میرن به طرف آدرس. فیگن وقتی میبینه به خانه پدر زینب رفتن جا میخوره و میگه باورم نمیشه! نه نمیتونه بابام انقدر بد باشه که دخترمو به همچین خانواده ای داده باشه! یعنی زینب دختر منه؟ و حالش بد میشه که فردی اونو سوار ماشین میکنه. اونور به خانه زینب میره و به مریح میگه مارو تنها بزار سپس ازش میپرسه که درباره مادرم چی میدونی؟ داری چیکار میکنی؟ گفته بودم که یه دروغ دیگه بگی این رابطه بهم میخوره! زینب میگه من نگفتم چون نمیدونستم که چجوری بگم خواستم تو یه فرصت مناسب بگم سپس باهم بحث میکنن و اونور بهش تهمت میزنه که میخواستی یه آتو بگیری دستت که اگه این رابطه بهم خورد دست خالی نمونی آره؟ زینب ناراحت میشه و میگه بهتره چیزی نگی که بعدا پشیمون بشی اونور با دلخوری میگه خیلی وقته پشیمونم از دیدن تو از حسم بهت از این رابطه و میره زینب با ناراحتی رفتنشو میبینه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا