خلاصه داستان قسمت ۲۹۳ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۹۳ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۹۳ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۹۳ سریال ترکی سیب ممنوعه

صبح سر میز صبحانه، مرت با بی اهمیتی به زهرا میگوید که امشب دیر به خانه می آید. زهرا علت را می پرسد و او میگوید که به خاطر کار دیر می آید و از اول ازدواج فقط به فکر کار برای زندگی بهتر زهرا است. سپس سریع از خانه می رود. زهرا عصبی و کلافه می شود. ییلدیز به خانه اندر می رود و در حرفها با طعنه ب او میگوید که از رابطه شاهیکا و حسن علی خبر دارد. اندر متعجب می شود و دلیل را می پرسد. ییلدیز ماجرای گردنبند را تعریف میکند. اندر شوکه شده و یادش می آید که شب حادثه آن گردنبند در گردن شاهیکا بوده است. او ماجرای ناپدید شدن شاهیکا را برای ییلدیز تعریف میکند. اندر با عصبانیت از خانه بیرون می آید تا سراغ حسن علی برود. سدایی که خانه اندر را زیر نظر داشته،با حسن علی تماس میگیرد و میگوید که ییلدیز به خانه اندر آمده بود. بعد از بیرون رفتن اندر، سدایی داخل خانه می رود و گردنبند شاهیکا را داخل کشوی او میگذارد. زهرا با ییلدیز تماس میگیرد و میگوید که به خانه اش برود. سپس با ییلدیز درد و دل کرده و بابت رفتارهای اخیر مرت گلایه میکند و از او میخواهد با حسنعلی صحبت کند تا او با مرت حرف بزند . ییلدیز میگوید که او خودش درگیر مشکلات خانوادگی است و دنبال دردسر نیست و به زهرا میگوید بهتر است خودش به شرکت برود و پیگیری کند. زهرا نیز قبول میکند.

زهرا به شرکت پیش حسن علی می رود و در مورد شرایط شرکت و مشکلات سوال میکند تا علت رفتار مرت را بفهمد و بتواند با او مدارا کند. بعد از رفتن زهرا، حسن علی با مرت صحبت میکند و او را نصیحت میکند . مرت با طعنه به حسن علی می فهماند که او دیگر سهامدار این شرکت است و با او فرقی ندارد. ییلدیز به خانه حسن علی می رود تا به بهانه دیدن جانسو، آنجا را بگردد. او به جانسو پیشنهاد میدهد که با امیر دوست بشود تا کسی را که میگوید عشقش بوده فراموش کند. اندر به جانسو پیام میدهد که میخواهد با او صحبت کند. جانسو بیرون می آید و ییلدیز پنهانی به اتاق کار حسن علی می رود. همان موقع حسن علی به خانه می آید. ییلدیز تظاهر میکند که دنبال کاغذ و قلم بوده است. حسن علی به او بابت رفتن به خانه اندر و دیدار با کسانی که او منع کرده بود به ییلدیز هشدار می دهد. اندر پای تلفن به جانسو می‌گوید که پنهانی تمام خانه را بگردد و گردنبندی را پیدا کند. اندر در خانه متوجه باز بودن کشوی شاهیکا شده و گردنبند را آنجا می بیند. او مطمئن می شود که کسی آن را داخل خانه گذاشته است و عصبانی می شود.

حسن علی به خانه چاتای می آید و از ییلدیز پیش او به خاطر رفتن به خانه اندر گله میکند‌. همان موقع اندر به خانه چاتای می آید و گردنبند را نشان داده و میگوید که مطمئن است او شاهیکا را کشته و از فریده نیز میخواهد که علیه او گزارش دهد. حسن علی عصبانی شده و اندر را بیرون میکند.
وقتی اندر و جانر به خانه می روند، یک فیلم برای اندر ارسال می شود که صحنه انداختن جنازه توسط محمود داخل رودخانه است. آنها متعجب می شوند. همان لحظه در اتاق باز شده و شاهیکا بیرون می آید. اندر و جانر شوکه می شوند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا