خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

فیگن موقع رفتن با صمد روبرو میشه که صمد میره سمتش و میگه خوش اومدین فیگن خانم اما او میگه که از اونجا برن. اونور با عصبانیت از خانه زینب میخواد بره که زینب جلوشو میگیره و میگه تو میخوای بعد از هر سری دعوا اینجوری میخوای بزاری بری و منو به دروغگویی محکوم کنی؟ و با کلافگی میگه اونور منم! من! زینب! سپس اونور می ایستد و ازش میپرسه چجوری اینجوری شده؟ چی فهمیدی؟ زینب میگه انگاری سر تو باهم دعوا میکردن اونور میگه سر من؟ به من همیشه گفتن که مادرت تورو نمیخواسته! و با حالی بد از اونجا میره. مریح جلوی زینب را میگیره و میگه تو نمیتونی الان اونورو آروم کنی بزار تنها باشه بعدا یه فکری میکنیم. اونور با عصبانیت به خانه میره و هاریکارو صدا میزنه. نسلیهان و ظفر پیششون میرن و میگن چیشده؟ ظفر سعی میکنه جلوی اونور را بگیره و میپرسن چیشده؟ اونور ازشون میخواد برن و اونو با هاریکا تنها بزارن اما هاریکا میگه اونا غریبه نیستن هرچی میخوای بگی بگو. اونور میگه درباره مادرمه کار شماها بود؟ تو و بابا پرتش کردین پایین آره؟ همگی جا میخورن و هاریکا شوکه میشه سپس با حالی بد میشه و نسلیهان میپرسه حقیقت داره؟ او تایید میکنه که همگی بهم میریزن و به هاریکا نگاه میکنن. اونور میگه این همه سال بهم دروغ گفتین؟ داری تو خونه زندگی مادر من که نتیجه تلاشش بود زندگی میکنی! بعد از کمی بحث و دعوا بهش میگه خوشحال باش خوش بگذرون چون زیاد دوام نداره و میره.

زینب و مریح فکر میکنن که اونور از کجا فهمیده زینب میگه حتما فیگن خانم گفته و حاضر میشن تا به اونجا برن. فیگن با فردی به شرکت رفتن و فیگن با چشمانی اشکی میگه واقعا چجوری؟ اولین باری که دیدمش یه حسی بهش داشتم ولی فکر نمیکردم دخترم باشه! بعد از چند دقیقه زینب و مریح به اونجا میرن که فیگن با دیدن زینب جا میخوره ولی خودشو جمع و جور میکنه. مریح آنها را تنها میزاره و زینب با فیگن تنها میشه و باهمدیگه حرف میزنن در آخر فیگن بهش میگه من تورو از کوکسالها نمیدونم تو واسه من فرق داری یه دوست  خوبی واسه من! سپس اونو آروم میکنه. اونور به رستوران پیش زینب رفته و اونجا باهاش درباره موضوعی حرف میزنه و میگه به کمکت احتیاج دارم. اونور همه را تو شرکت جمع کرده و هاریکا میپرسه ماجرا چیه؟ اونور میگه تصمیمی گرفتم که همتون خوشحال میشین میخوام از عزل کنم خودمو همگی شوکه میشن و اونور منتظر اعضاء هیئت مدیره ست. وقتی همه جمع میشن میگه که سهاممو به یه فرد قابل اعتماد فروختم و قراره از اینجا برم همگی جا میخورن و پچ پچ میکنن. اونور در را باز میکنه و به امید میگه بره داخل و به همشون میگه صاحب جدید سهام خواهرم امید هستش همگی جا میخورن. امید آلپ را به عنوان دستیارش به جای فردی آورده تو شرکت که هاریکا با عصبانیت از اونجا میره. فردای آن روز فیگن به خانه صمد میره تا با خانواده زینب و جایی که بزرگ شده آشنا بشه مریح یادش رفته به زینب خبر بده که به اونجا بره. وقتی فیگن میرسه اونجا فیلیس به زینب پیام میده و میگه که فیگن اومده اینجا با تو کار داره آنها سریعا حاضر میشن تا به اونجا برن. فیگن به بهونه زنگ زدن به اتاق زینب میره و اونجا با دیدن وسایلش گریه اش میگیره و با دیدن عکس مادرش میگه چقدر خوب بزرگش کرده که تونسته با همچین پدری بسازه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا