خلاصه داستان قسمت ۳۰۱ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۰۱ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۰۱ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۳۰۱ سریال ترکی سیب ممنوعه

کمی بعد چاتای به خانه آمده و وقتی جانسو را در حیاط مشغول بازی با هالیت جان می بیند، بیرون آمده و او را دعوا میکند. آسمان و فریده از سر و صدا بیرون می آیند. چاتای میگوید که نگران این بوده که هالیت جان از دست جانسو نیفتد. جانسو که خیلی ناراحت شده، خانه را ترک میکند. فریده با طعنه از چاتای سوال میکند که آیا بین او و جانسو چیزی هست؟ چاتای کلافه شده و انکار میکند. فریده میگوید که او هنگام دروغ گفتن مثل حسنعلی می شود. سپس می رود. زهرا تصمیم میگرد یک فرصت دیگر به مرت بدهد. شب تولد چاتای است و ییلدیز برای او در تالار جشن گرفته است. حسن علی و شاهیکا نیز حاضر شده اند تا بروند. جانسو که ناراحت است میگوید که نمی‌آید، اما حسن علی که در جریان ماجرا نیست، به او اصرار میکند. جانسو نیز قبول میکند. در میهمانی، شاهیکا به حسنعلی رسیدگی میکند و همه از رفتارهای او متعجب می شوند. حسنعلی نیز معذب می شود. او رفتارهای عاشقانه ای با حسن علی دارد و مدام به او توجه میکند.زهرا و مرت به تولد می آیند. زهرا به حسن علی توضیح میدهد که با مرت آشتی کرده است. حسن علی از سادگی زهرا عصبی می شود.

چاتای با دیدن مرت شوکه شده و او را به گوشه ای می برد و با او دعوا میکند. مرت او را دوباره تهدید میکند که یک میلیون لیر دیگر نیز میخواهد. چاتای این بار او را تهدید میکند و میگوید که به نفع اوست که از زندگی آنها برود. مرت میگوید که او با زهرا آشتی کرده و بهتر است به حضور او عادت کند.
صبح روز بعد، سدایی و افرادش طبق خواسته چاتای، سراغ مرت رفته و با کتک و تهدید، عکسها را از او گرفته و به زور او را وادار میکنند تا برگه درخواست طلاق با زهرا را امضا کند. او مرت را با پسرش تهدید می‌کند و می‌گوید که اگر این کار را نکند، آنها بلایی سر پسرش می آورند. سپس از او میخواهند که بعد از طلاق به ازمیر پیش پسرش برود و دیگر برنگردد. همچنین پولی را که از چاتای گرفته بود نیز پس بدهد.

کمی بعد مرت طبق خواسته آنها به زهرا پیام میدهد و میگوید که از یکدیگر جدا بشوند. زهرا که پیش جانسو است، با خواندن پیام شوکه و ناراحت می شود و برای جانسو نیز تعریف میکند. جانسو نیز متعجب شده و زهرا را دلداری میدهد.
در شرکت، اندر با دیدن شاهیکا بابت نمایش‌های او در جشن تولد به او طعنه می زند و می‌گوید که کارهای او با حسنعلی چندش آور است. شاهیکا نیز تنها بودن اندر و شوهر نداشتنش را مسخره میکند و میگوید که در عوض هر زمان مشکلی داشته باشد می‌تواند روی شاهیکا حساب کند. اندر حرصش گرفته و به اتاق خودش می رود.
وقتی سدایی به شرکت می رود، به خاطر اتفاقات اخیر کلافه است و ماجرای رابطه بین چاتای و جانسو و تهدید مرت را به شاهیکا می‌گوید و از او میخواهد بین خودشان بماند. شاهیکا موضوع را سریع به گوش اندر می رساند و سپس جانر نیز به امیر میگوید. امیر برای ییلدیز ناراحت شده و میخواهد موضوع را به او بگوید.
اندر پیش حسن علی می رود و میگوید که مشخص است که شاهیکا قصد جدایی از او را ندارد و اینگونه حسنعلی قرار است عذاب بکشد. او از حسن علی میخواهد که با هم توافق کنند تا اندر به او کمک کند تا از شر شاهیکا راحت بشود و در عوض خودش چیزی بخواهد. حسن علی پیشنهاد او را قبول میکند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا