خلاصه داستان قسمت ۳۰۸ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۰۸ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۰۸ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۳۰۸ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۳۰۸ سریال ترکی سیب ممنوعه

اندر و سدایی به رستورانی که شاهیکا و زهرا ترانه می‌خوانند می روند و به عمد آنها را حین خواندن تحقیر میکنند و از این کار لذت می برند. در خانه، جانسو با چاتای صحبت کرده و در مورد آمدن ییلدیز میگوید و از فریده گله میکند. چاتای جانسو را دلداری میدهد و میگوید که با فریده صبحت میکند. روز بعد، فریده با خدمتکار خانه صحبت میکند تا پنهانی هالیت جان را پیش ییلدیز ببرد. همان لحظه گولر به خانه می آید. فریده سریع حرف خود را قطع میکند. گولر با جانسو صمیمی است و با فریده خوب نیست. او پیش جانسو رفته میگوید که مراقب فریده باشد زیرا مشکوک است.
جانر به خانه اندر می رود و از او میخواهد که به ییلدیز کمک کند. اندر میگوید که وضعیت ییلدیز برایش اهمیت ندارد و او نباید تمام بدی هایی که ییلدیز کرده بود را فراموش کند. حسن علی به شرکت پیش چاتای می رود و از او میخواهد که هالیت جان را به مادرش بدهد. چاتای اهمیتی به حرفهای حسنعلی نمی دهد، زیرا به جانسو نیز به خاطر مادری کردن برای هالیت جان حق میدهد. هنگام خروج حسن علی از شرکت، سدایی او را میبیند و تحقیرش میکند. سپس به او میگوید که دیگر حق ندارد بدون اجازه او به شرکت برود.

شاهیکا و زهرا به دیدن ییلدیز می روند. ییلدیز از دیدن آنها و تغییرات شاهیکا شوکه می شود. شاهیکا و زهرا از ییلدیز دعوت می‌کنند که به کاباره آنها برود. روز بعد، اندر به خانه ییلدیز می رود. او به ییلدیز می فهماند که با جانسو در نیفتد. سپس به او از عشق و علاقه بین جانسو و چاتای میگوید. ییلدیز عصبی می شود و از او میخواهد برود.
چاتای به خانه آمده و به جانسو می‌گوید که هالیت جان را برای دیدن ییلدیز می برد. جانسو حرصش میگیرد.
دم خانه ییلدیز، او از دیدن هالیت جان به شدت خوشحال می شود. هالیت جان تصور میکند که ییلدیز دوست خانوادگی آنهاست. شب در خانه، جانسو با چاتای به خاطر رفتن پیش ییلدیز دعوا میکند. او تصور میکند که چاتای و ییلدیز قرار است دوباره با هم باشند.چاتای او را تهدید میکند که حق ندارد فکرهای بیهوده بکند و نباید به کسی آسیبی برساند. فریده به خانه ییلدیز می رود و از دیدن او خوشحال می شود. او از بدی های جانسو برای ییلدیز تعریف میکند و میگوید که فقط به خاطر زندگی چاتای تحمل میکند و او نیز باید مراقب خود باشد.

در خانه اندر به سدایی میگوید که آنها باید سعی کنند رابطه چاتای و جانسو خوب باشد، زیرا اگر بین آنها به هم بخورد، چاتای نیز در شرکت از دستورات و خواسته های سدایی اطاعت نمیکند و این به ضرر آنهاست. اندر میگوید که آنها باید ییلدیز را از چاتای دور نگه دارند. اندر و سدایی شب به خانه چاتای می روند تا با چاتای و جانسو صحبت کنند. اندر در اتاق با جانسو صحبت کرده و او را دلداری میدهد. او پیشنهاد میدهد که برای راحت شدن از شر ییلدیز باید او را نابود کند.روز بعد، جانسو دم خانه ییلدیز می رود. ییلدیز از دیدن او متعجب می شود. جانسو با خوش رفتاری به ییلدیز میگوید که برای داشتن هالیت جان به او حق میدهد. سپس از ییلدیز میخواهد حاضر بشود تا او را به مدرسه هالیت جان ببرد. آنها از جاده اصلی خارج می شوند و ییلدیز به جانسو شک میکند. جانسو با عصبانیت و سرعت بالا ماشین می راند و با تهدید به ییلدیز میگوید که باید از خانواده او فاصله بگیرد، وگرنه او را به کشتن میدهد.
ماشین آنها به ته دره سقوط می‌کند‌‌.
صحنه گیر کردن ییلدیز و چاتای در اتاق هنگام آتش سوزی و بیهوش شدن آنها، تکرار می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا