خلاصه داستان قسمت ۳۰۸ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۰۸ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۳۰۸ سریال ترکی گودال
قسمت ۳۰۸ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال ترکی گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۳۰۸ سریال ترکی گودال

یاماچ که می داند آدمهای چنگیز همیشه و در همه جا در تعقیبش هستند و حرفهایش را هم شنود می کنند با وارتولو در حمام عمومی قرار می گذارد تا راحت تر حرف بزنند. او به وارتولو می گوید:« خانواده ی اردنتها مثل ما پشت همدیگه نیستن. همش دنبال فرصتن تا همدیگه رو نابود کنن. من باید به موقع بینشون نفوذ کنم اما فعلا یه چیزی ازت می خوام. بچه های محله رو جمع کن ولی به حرف من که گوش نمی دن خودت باید باهاشون صحبت کنی. می خوام یه جاهایی بفرستمشون.» وارتولو مثل همیشه قبول می کند. نهیر به خانه ی خلوت و بزرگش که مدتها به آنجا سر نزده می رود. خدمتکار از دیدن او خوشحال می شود و علیچو سراغ خانواده ی نهیر را می گیرد. نهیر با ناراحتی می گوید که خانواده اش مرده اند و او در آن خانه ی بزرگ تنها مانده است. رمزی بعد از آزاد شدنش با آکین تماس می گیرد و او را بخاطر اینکه می داند ادریس چگونه مرده تهدید می کند و از آکین می خواهد که به دیدنش بیاید. آکین به ناچار قبول می کند و به محض دیدن رمزی به روی او چاقو می کشد. حرف آنها نصفه و نیمه می ماند چون جومالی که به رفتار آکین مشکوک شده تعقیبش کرده و آکین و رمزی را در حال بگو مگو می بیند. آکین توضیح می دهد که رمزی بخاطر وضعیت سختی که در آن قرار دارد از او پول می خواسته. آکین کمی پول از جیبش بیرون می آورد و جلوی جومالی وانمود می کند که در ازای دادن پول به رمزی قصد دست به سر کردنش را دارد. جومالی به اکین می گوید که دفعه ی بعد باید او را در جریان حتی چنین مشکلات کوچکی هم قرار بدهد.

وقتی که هوا تاریک می شود یاماچ ندیم را در هنگام خارج شدن از گودال پیدا می کند و از او می خواهد که در انجام کاری کمکش کند چون او دست تنهاست و نمی تواند از اهالی گودال هم کمک بگیرد. یاماچ ندیم را سوار ماشینش می کند و او را به جایی می برد و می گوید:« یه کاری هست که باید انجام بدم. باید این یارویی که تو اون خونه ست رو دستگیر کنم ولی نمی تونم تنهاش بذارم. ازت می خوام یکم مراقبش باشی.» ندیم می گوید که از این کارها می ترسد اما یاماچ ول کن نیست و از ندیم می خواهد که چند دقیقه ای در ماشین منتظرش بماند. سپس به آن خانه که مخفیگاه جدید یعقوب است حمله می کند و نگهبانها را می کشد و بعد از دستگیر کردن یعقوب او را به ندیم می سپارد و از خانه خارج می شود. یاماچ در همان نزدیکی به دیدن چنگیز که در ماشینش منتظر است می رود و صحبتهای ندیم و یعقوب را برای او پخش می کند. ندیم یعقوب را بخاطر بی عرضه بودنش سرزنش می کند و از حرفهای آنها معلوم می شود که او آریک را به گودال هدایت کرده و باعث مرگش شده. ندیم شروع به خفه کردن یعقوب می کند و یاماچ بلافاصله به سمت آن خانه حرکت می کند تا ندیم را از دست ندهد و گیرش بیندازد.

ندیم قبل از رسیدن یاماچ فرار می کند و توسط یاماچ تعقیب می شود ولی چون می داند یاماچ حق ورود به گودال را ندارد خودش را به گودال می رساند و هراسان وارد قهوه خانه می شود و رو به سلیم و جومالی می گوید که یاماچ به طور ناگهانی بی دلیل به او حمله کرده است. یاماچ از وارتولو می خواهد که ندیم را برایش بیاورد و وارتولو هم وارد قهوه خانه می شود و به جومالی و سلیم می گوید که ندیم کسی است که باعث دشمنی آریک و گودال شده و سعی کرده از طریق گودال آریک را از بین ببرد. وقتی وارتولو می خواهد ندیم را با خود ببرد، جومالی با وجود اینکه از کلک بازی ندیم حرصش گرفته نمی گذارد وارتولو او را ببرد و می گوید:« ندیم آدم گوداله. برو اینو به یاماچ هم بگو. ندیم دشمن آریک بوده و دشمن دشمن من دوست منه.» وارتولو عصبانی می شود و از قهوه خانه می رود. او ماجرا را ناباورانه برای یاماچ تعریف می کند.

روز بعد چنگیز یاماچ را به اتاقش صدا می زند و به او می گوید:« با اینکه مقصرین مرگ پسر من کسای دیگه ای بودن اما برادر تو به اون شلیک کرد. به نظر تو من می ذارم خون پسرم پایمال بشه؟» سپس برای یاماچ روی پرده تصاویری از جومالی و آکین و سلیم و وارتولو و ادریس نمایش داده می شود. همه ی آنها بیرون از خانه و در تیر رس آدمهای چنگیز قرار دارند. چنگیز با افتخار شروع به تعریف کردن ماجراهایی از دشمنی هایش و خانواده هایی که به راحتی تار و مارشان کرده می کند و بعد رو به یاماچ می گوید:« با برادرها و برادرزاده هات خداحافظی کن. از این به بعد تنها مردی که از خانوادتون باقی می مونه تو هستی. اگرچه تو هم دیگه کوچوالی نیستی.» یاماچ با نگرانی به تصاویر خانواده اش نگاه می کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا