خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده می‌شود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام‌ و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.

قسمت ۳۲ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳۲ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳۲ سریال ترکی معجزه صد ساله

هاریکا و زرین سر قرار با مادرشون میرن و ازش همه چیزو میپرسن و میگن هرچی هست بگو اصلا چیشد که برگشتی؟ یهو روز تولدم گل فرستادی روز عروسیم اومدی دلیلت چی بود؟ نیهان بهشون میگه من خیلی دنبالتون گشتم ولی پیداتون نکردم آقا کمال شمارو واسم پیدا کرد و واسشون تعریف میکنه که روز تولدت اومد پیشم و خودشو معرفی کرد سپس ازش خواستم روز تولدت بیام پیشتون اما کمال گفت زوده و اون دسته گلو فرستادم اگه الان روبروی همدیگه هستیم فقط به خاطر آقا کماله! اونا جا میخورن. ثریا تو اتاقش داره گریه میکنه که ساجده میره پیشش و سعی میکنه آرومش کنه. هاریکا بلند میشه و به مادرش میگه من باید یه مدت تنها باشم و میره زرین به مادرش میگه یخورده باید بهمون زمان بدی تا این ماجراهارو هضم کنیم نیهان بهش میگه ممنونم ازت که بهم زنگ زدی اگه زنگ نمیزدی من جرأت پیدا نمیکردم که بیام زرین گریه میکنه و میگه من حالم خوب نیست به هاریکا دروغ گفتم به کمکت احتیاج داشتم که زنگ زدم مادرش بغلش میکنه و سعی میکنه آرومش کنه. هاریکا به کنار دریا رفته و به کمال زنگ میزنه او اول معذرت خواهی میکنه و میگه میدونم دیر وقته ولی حالم خوب نیست.

سپس ازش میخواد تا بیاد پیشش کمال که پشت سر هاریکا بود میگه من همیشه کنارتم هاریکا. هاریکا برمیگرده که با دیدن کمال بغلش میکنه و گریه میکنه کمال ازش میخواد جلوی اشکاشو نگیره و بزاره بیاد تا آروم بشه. سپس باهم میشینن و هاریکا درد و دل میکنه و میگه ثریا تورو معرفی کرد و باعث شد بیوفتی زندان این تورو عصبی نکرد؟ تونستی ببخشیش؟ کمال میگه من به اندازه ای زندگی کردم که فهمیدم عصبانیت چیزیو تغییر نمیده بیشتر از همه خودم اذیت میشم ثریا درسته که بهت دروغ گفته ولی گناهش همین بوده وگرنه درحالیکه اصلا برادرزاده اش نبودی تورو بزرگ کرده حتی بیشتر از همه به تو رسیده. هاریکا با گریه میگه گیج شدم نمیدونم باید چیکار کنم اصلا نمیدونم اون خونه منه الان یا نه! سپس ازش تشکر میکنه به خاطر اینکه نزدیک صبح شده و اون هنوز کنارش نشسته و به حرفاش گوش داده و ازش معذرت میخواد به خاطر حرفی که قبلا بهش زده بود که ای کاش اصلا باهاش روبرو نمیشد کمال لبخند میزنه. هاریکا میگه پاشم برم دیگه خونه کمال میگه منم میام باید به ثریا همه ی حقیقتو بگم هاریکا میگه الان؟ مطمئنی؟ اون تایید میکنه.

آنها به طرف خونه راهی میشن. وقتی میرسن هوا دیگه روشن شده هاریکا در اتاق عمه اش را میزنه که ببینه بیداره یا نه اما میبینه صدایی نمیاد و خبری نیست. او به داخل میره که میبینه عمه اش اونجا نیست و یه نامه گذاشته اونجا که نوشته به احتمال زیاد وقتی این نامه را میخوانید من دیگه نیستم و حرف های دلشو زده همگی استرس گرفتن و تقسیم میکنن که هرکدام یه جاییو برن بگردم. هاریکا استرس گرفته و به کمال میگه اگه بلایی سرش بیاد من خودمو نمیبخشم کمال آرومش میکنه و میگه نگران نشو چیزی نشده پیداش میکنیم. از طرفی سرای با افه رفتن به قبرستون ولی میبینن که اونجا هم نیست. مزیّن خانم میخواد بره به ثریا سر بزنه که ساجده بهش میگه رفتن دکتر امروز وقت تراپی داشت کسیم نیست سر میز صبحانه را همینجا میارم. بعد از رفتنش ساجده مزیّن به خودش میگه اینا یه چیزیو دارن از من پنهون میکنن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صدساله

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا