خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۳۴ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
نورالدین و صنم سراغ صالح دوست نورالدین و خانواده اش تو غذاخوری میرن و ازشون دعوت میکنن برای مراسم حنابندان آنها با خوشحالی قبول میکنن. تو اتاق سرکان و آلیزه دنبال سنجاق سینه ای که رضوان بهشون داده بود میگردن اما پیدا نمیکنن که سرکان میگه حنابندان نزدیکه و سنجاق سینه نیست! از طرفی بهاءالدین که سنجاق سینه را برداشته به توچه میگه واسه شعبده بازی برداشتم بعد بهش میدم. آنها به هتل رسیدن و همه مسافرها از جمله صالح و خانواده اش تو حیاط نشستن تا برنامه شعبده بازی بهاء را ببینن. او دوتا پرنده به آسمان میفرسته و میگه برمیگردن اما برنمیگردن که یکسریا میخره میدونن برنامه شو و میرن. سری بعدی جواهر با ارزش سرکان را میخواد ناپدید کنه و دوباره ظاهر کنه که از یه نفر میخواد بیاد کمکش صالح میره و تو یه فرصت سنجاق برمیداره و وانمود میکنه که ناپدید شده همه تشویقش میکنن اما هرکاری میکنه دیگه برنمیگرده و دنبال سنجاق می افتند. سرکان و آلیزه به هتل اومدن و میبینن همه پریشونن و میپرسه چخبره؟ اونا ماجرای سنجاقو بهش میگن که سرکان عصبی میشه و دنبال بهاء میوفته تا حسابشو برسه. مسافرهای زیادی به صنم زنگ میزنن که ازشون دزدی شده او کلافه میشه و میگه یعنی کار کیه؟ تو این همه مدتی که کار کردم اولین باره این اتفاق می افته!
صالح و خانواده اش که فهمیدن هم متوجه شدن از قصد سنجاق سینه را تو اتاق تورکان که سرپ اونجاست میزارن و میندازن گردن اونا یکی از پرسنل ها سنجاقو تو اتاق سرپ پیدا میکنه و به صنم میگه سرکان که اونجاست میفهمه و میگه نه اون زن این کارو نمیکنه یکی داره میندازه گردن یکی دیگه! صالح و خانواده اش در حال رفتنن که نورالدین جلوشو میگیره و میگه کجا با این عجله؟ انگار دارین فرار میکنین؟ آنها میگن نه بابا چه فراری آخه نورالدین ازشون میخواد تا حنابندان حتما باشن. سرکان از شواهدی که موجوده نتیجه میگیره که کار صالح بوده نورالدین وقتی حرف های او را میشنوه میگه پس باید گیرش بندازیم سپس نقشه ای میکشن و بهاء بیسیمی میزاره پشت تابلو اتاقشان و نورالدین به صالح زنگ میزنه و میگه پلیس داره میاد گفتم خبر بدم جا نخورین واسه دزدیه که پیدا شده صالح میگه باشه و سریعا به اتاقشون میرن و میگن سریعا باید از اینجا بریم و از حرف هاشون نورالدین مطمئن میشه و به اتاقشون میره و تمام طلاهایی که دزدیدن را پس میگیرن. شب مراسم حنابندان شروع شده و مراسم طبق رسم و رسومات پیش میره…
