خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی اسرار خانواده + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی اسرار خانواده را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسرار خانواده به کارگردانی نیهات دوراک با ژانری درام محصول کشور ترکیه می باشد. Onur Uğraş و Murat Uyurkulak نویسندگان این سریال می باشند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Ayça Bingöl – Bülent İnal – Ceyda Düvenci – Sercan Badur – Erdem Akakçe – Emel Göksu – Caner Şahin Eva Dedova – Sera Kutlubey – Can Albayrak.

قسمت ۳۶ سریال ترکی اسرار خانواده

خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی اسرار خانواده

کمال از حرفهای ماجده عصبانی شده و میگوید که از نیلگون دست نمی‌کشد و تا به حال بخاطر ماجده و اجبار او از زندگی مورد دلخواهش چشم پوشی کرده بود. سپس با عصبانیت به داخل سلول برمیگردد‌. چند نفر از افراد شرور سلول که از کمال پول می‌خواهند،سر راه او قرار گرفته و کمال را تهدید میکنند و سپس او را کتک می زنند. نیلگون پیش احمد، دوست خانوادگی کمال رفته و از او کمک میخواهد. احمد برای وضعیت کمال ناراحت است و این برخورد ماجده را درک نمی‌کند. او میگوید که دنبال وکیل مناسبی برای کمال میگردد. حسرت دوباره در خیابان با تارک روبرو می شود. تارک از حسرت برای قهوه دعوت میکند و وقتی می فهمد که حسرت بیکار شده است، به او پیشنهاد کار در شرکت خودشان در زمینه پروژه های موسیقی را میدهد. سپس پنهانی به سوزان پیام داده و می‌گوید که طبق نقشه پیش رفته است. حسرت از این پیشنهاد خوشحال شده و استقبال میکند. احمد به شرکت می رود و با یکی از دوستانش که در قسمت حسابداری است صحبت میکند تا بفهمد که ماجرای بدهی های کمال چیست.

آن مرد در کاغذی برای احمد می‌نویسد که نمی‌تواند در آنجا با او صحبت کند و بعدا یکدیگر را ببینند. هنگامی که احمد از شرکت بیرون می آید، ماجده او را میبیند و از آنجایی که به او شک دارد، از یکی از افرادش میخواهد که احمد را تعقیب کند. احمد با وکیل آشنای خود تماس میگیرد و از او میخواهد که به پرونده کمال رسیدگی کند. شب، در خانه ایبو سر میز شام، حسرت میگوید که شغل جدیدی پیدا کرده است، اما قدیر میگوید که دوباره از کار جدیدی که پیدا کرده بود اخراج شده و ماجده سپرده است تا به او کار ندهند. همان لحظه، صاحبخانه ایبو با عصبانیت دم خانه آمده و از تعدادی بالای افراد خانه شاکی می شود و با او بحث میکند. نیلگون می‌گوید که هر طور شده باید دنبال خانه بگردند. احمد با دوست حسابدار خود قرار گذاشته و میفهمد که طبق دستور ماجده، در محاسبات اخیر دستکاری شده و تغییراتی داده اند تا کمال بدهکار جلوه داده شود. کسی که احمد را تعقیب کرده بود، این قضیه را به گوش ماجده می رساند.

از هتل با فادل تماس گرفته و میگویند که برای تسویه حساب و برداشتن وسایلش باید به آنجا برود. فادل که پولی ندارد، دوباره پیش ماجده می رود و از او درخواست پول میکند. ماجده این بار یک ماموریت دیگر به او میدهد تا در ازای آن به او پول بدهد. فادل احساس قدرت کرده و برای خودش چند نوچه استخدام می‌کند و از آنها میخواهد که کارهایش را انجام دهند. نیلگون به ملاقات کمال می رود و متوجه صورت کبود و زخمی او می شود. کمال به دروغ میگوید که از روی تخت افتاده است، اما بعد از ملاقات، زن دیگری که صندلی بغلی نیلگون بوده، به او میگوید که داخل سلول افرادی شوهرش را کتک می زنند، زیرا این بلا سر شوهر خود او نیز آمده و درخواست جابجایی سلول کرده بود. نیلگون از شنیدن این خبر به شدت ناراحت می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا