خلاصه داستان قسمت ۳۸۰ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۸۰ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۳۸۰ سریال ترکی گودال
قسمت ۳۸۰ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۳۸۰ سریال ترکی گودال

داملا شب بدون این که در مورد درخواست بلال چیزی به جومالی بگوید او را راهی می کند و پاکتی که بلال به او داده بود را آتش میزند! جومالی بی خبر سراغ مدد می رود و او را که چند روز است خودش را در خانه حبس کرده بیرون می کشد و بالای پشت بام می روند تا منقل به پا کنند و کباب بخورند و دور هم باشند. اجویت از دور انها را می بیند و به یاد گذشته دلش خیلی تنگ می شود و دوست دارد کنارشان باشد. وقتی یاماچ به خانه می رسد و پاکت را می بیند آن را برمیدارد و با دیدن ان عکس با عصبانیت زیرلب می گوید: «جنک بوده. جنک بوده. » و همان موقع راه می افتد تا خانه ی او را پیدا کند. بعد از مدتی او به خانه ی جنک می رسد و وقتی جنک در را باز می کند یاماچ به او حمله می کند و مشت محکمی به صورتش میزند. جنک می گوید: «وقتی میخوان یکیو اعدام کنن هم بهش فرصت میدن تا آخرین چیزی که میخواد و انجام بده. » یاماچ به او این اجازه را می دهد و جنک بلند می شود و لیوانی مشروب برمیدارد و می گوید: «به سلامتی این که فراموش کنم و زنده بمونم! » و محتویات داخل آن را روی صورت یاماچ می ریزد و پا به فرار می گذارد. یاماچ دنبالش می دود و جنک که حواسش نیست، وارد خیابان می شود و همان موقع ماشینی به سرعت به او می زند و او را می کشد. یاماچ از دور به او خیره می شود و بعد هم می رود.

بلال سر قراردادش است و نگران به یاماچ زنگ میزند و می پرسد که کی خودشان را می رسانند. یاماچ که از چیزی خبر نداشت، پا روی گاز می گذارد تا بتواند کنار بلال باشد. وقتی عمو جومالی مکه و مرتضی و جلاسون و اکین را صدا می زند تا بروند و مانع از قرارداد بلال بشوند و به او حمله کنند، یاسمین وارد خانه می شود و به آکین با ترس و لرز می گوید: «آکین نرو. پیش من بمون. » عمو جومالی دلش می سوزد و از اکین می خواهد پیش زنش باشد. وارتلو هم که حسابی از دست یاماچ شاکی است تصمیم می گیرد خودش سردسته این کار باشد.
وقتی وارتلو و بقیه به محل قرارداد بلال می رسند ناگهان کسی از دور که ماسک به صورت دارد، دکمه ای را می زند و مقابل انها بمب هایی منفجر می شود. وارتلو و بقیه فورا از ماشین ها پیاده می شوند و پناه می گیرند اما وارتلو از بقیه می خواهد تا شلیک نکنند چون می داند که این کار، کار یاماچ است. از طرفی بلال با موفقیت جنس هایش را می فروشد و به یاماچ هم زنگ می زند و تشکر می کند. یاماچ که هنوز در راه است جا میخورد و نمیداند چه اتفاقی افتاده.
مرد ماسک به صورت، اکین بوده که با همکاری یاسمین به این ماموریت نرفته بود تا بتواند مانع کار عمو جومالی بشود. او در حالی که لبخند به لب دارد به گاراژ برمی گردد و همراه پسر کوچک استارت ماشین را میزند و وقتی موتور ماشین روشن می شود با خوشحالی به یاد ادریس وقتی سوار ماشینش بود می افتد. او تمام مدت روی ماشین ادریس کار کرده بود تا آن را دوباره راه بیندازد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا