خلاصه داستان قسمت ۳۸۶ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۸۶ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۳۸۶ سریال ترکی گودال
قسمت ۳۸۶ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی ط خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۳۸۶ سریال ترکی گودال

عمو جومالی و ندیم نیمه شب کاراجا را به جنگلی که جلاسون را در انجا دفن کرده بودند می برند و کاراجا را هم در کنار جلاسون خاک می کنند. عمو از طرفی بخاطر مرگ کاراجا ناراحت است و از طرف دیگر با دفن کردن او کمی خیالش راحت می شود.
اکین شب را به خانه برمی گردد و متوجه می شود که یاسمین حسابی ترسیده و از خوردن قرصهایش امتناع می کند. او سعی می کند قرصهای یاسمین را به او بدهد اما یاسمین با ناراحتی می گوید:« من این قرصا رو نمی خوام. باعث می شن بخوابم. نمی خوام بخوابم. عمو جومالی اونو خفه کرد. منم می خواد بکشه.» اکین که قبلا هم حرفهای مشابهی از دهان یاسمین شنیده و همیشه در جریان توهمات او بوده حرفش را باور نمی کند و او را ارام می کند و می خواباند.

افسون که انتقامش را از کولکان گرفته و بار سنگینی از روی دوشش برداشته شده، صبح که از خواب بیدار می شود خوشحال و سرحال است و به داملا پیشنهاد می دهد که برای خرید کردن با هم بیرون بروند. داملا که تازه با چهره ی واقعی افسون رو به رو شده و افسون متفاوتی را می بیند از رفتار او تعجب می کند. افسون می گوید:« من در اصل اینجوریم. حالا بعد این بیشتر با هم اشنا می شیم.» انها با هم به خرید می روند و برخلاف عادتهای افسون اینبار از یک دستفروش که لباسهای استوک می فروشد خرید می کنند و افسون خیلی ذوق زده می شود.
در خانه ی کوچوالی ها سر میز صبحانه عمو جومالی به بقیه می گوید که نگهبانها به او گفته اند که کاراجا شب گذشته چمدانش را بسته و از گودال رفته است. او کاراجا را بابت این موضوع سرزنش می کند و می گوید:« کاراجا حق نداره برگرده اینجا چون خانوادشو زیر پاش له کرد و رفت.» اعضای خانواده رفتن کاراجا را باور نمی کنند اما عمو جومالی اصرار دارد که کاراجا ترکشان کرده است. عایشه که از سر نگرانی برای دخترش به انجا امده و نمی خواهد رفتن او را باور کند از وارتولو می خواهد که دنبال کاراجا بگردد. اما اکین لبخند می زند و خیال می کند که کاراجا با حرفهای یاماچ قانع شده که پیش جلاسون برود.

عایشه در اتاق کاراجا گریه می کند و خودش را بخاطر بی مهری به کاراجا سرزنش می کند و با گریه به اکین می گوید:« اگه اینجا بود بهش می گفتم دوسش دارم. کاش برگرده.» اکین تصورات خودش را برای عایشه تعریف می کند و می گوید که کاراجا احتمالا تحت تاثیر حرفهای یاماچ گودال را ترک کرده است.
عمو جومالی که از حرفهای اعضای خانواده متوجه شده شب گذشته یاسمین در خانه بوده، از ندیم می خواهد که برای از سر راه برداشتن و ساکت کردن یاسمین قرصهایی برایش بیاورد تا خودش شخصا این مسئله را حل کند.
در قهوه خانه عمو جومالی وارتولو را بخاطر اعتمادش به یاماچ سرزنش می کند و به او می گوید:« یاماچ تانکرها و جنسهامونو از بین برد و من فعلا پولی واسه دادن به ادمهای گودال ندارم. بخاطر یاماچ من نه می تونم حقوق مردمو بدم و نه می تونم دوباره جنس بخرم.» وارتولو قول می دهد که راهی پیدا کند و زود پول بدست بیاورد. از طرفی یاماچ و جومالی برای اینکه بتوانند اهالی گودال را به کار قبلی برگردانند، سعی دارند بدون پول و سرمایه اسلحه بخرند و انها را در اختیار اسلحه فروش های گودال قرار دهند.
یاماچ و جومالی به مغازه ی زن اسلحه فروشی به اسم عصمت می روند و متوجه می شوند که او خواهر شنول است. عصمت که تعریف یاماچ را زیاد از برادرش شنیده و دورادور او را دوست داشته با کمال میل قبول می کند که اسلحه ها را مفت و مجانی به یاماچ بدهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا