خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی اسرار خانواده + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی اسرار خانواده را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسرار خانواده به کارگردانی نیهات دوراک با ژانری درام محصول کشور ترکیه می باشد. Onur Uğraş و Murat Uyurkulak نویسندگان این سریال می باشند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Ayça Bingöl – Bülent İnal – Ceyda Düvenci – Sercan Badur – Erdem Akakçe – Emel Göksu – Caner Şahin Eva Dedova – Sera Kutlubey – Can Albayrak.

قسمت ۴۱ سریال ترکی اسرار خانواده

خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی اسرار خانواده

صبح روز بعد، نیلگون برای کمال میز صبحانه می چیند. کمی بعد، بچه ها نیز که تمام شب را بیرون بوده‌اند، به خانه برمی‌گردند. صاحب مغازه اجه با او تماس گرفته و میگوید که مغازه به فروش رفته است و او باید آنجا را تخلیه کند. اجه از این موضوع عصبی می شود. کمی بعد، تامر با اجه تماس میگیرد و میگوید که مغازه را او خریده است. اجه بابت این کار تامر و نیتش با او بحث میکند. تامر به اصرار از اجه میخواهد که پیش او به شرکت بیاید تا با او صحبت کند. وقتی اجه به شرکت می رود، تامر به عمد او را به اتاق سوزان میبرد و مقابل سوزان به اجه میگوید که از این به بعد میتواند در شرکت کار کند و این اتاق، اتاق کار او باشد. اجه از حرفهای تامر کلافه می شود و میگوید که هرگز در این شرکت کار نمیکند. سوزان نیز از تامر عصبانی شده و با او بخاطر رفتارش بحث میکند. تامر با لحن تحقیر آمیز به سوزان یادآوری میکند که او باید به بخش روابط عمومی برود و دیگر عضوی از هیئت مدیره شرکت نیست. ظهر، کمال با عصبانیت و طلبکارانه به خانه ماجده می رود و بخاطر تمامی رفتارهایش با او دعوا میکند. سوزان که در آنجا حضور دارد، سعی دارد به کمال بگوید که او در این مسائل مقصر نیست، اما کمال حرف او را باور ندارد و او را نیز تهدید میکند که به حساب کارهایش می رسد.

کمال به خانه نیلگون برگشته و مقداری وسایل مانند مبل و میز و تخت برای خانه می خرد تا خانه کمی مناسب زندگی شود. نیلگون و بچه ها از این تغییرات خانه خوشحال و راضی هستند. اجه با دسته گلی به سمت شرکتی که قدیر به دروغ گفته بود در آنجا کار میکند می رود، اما متوجه می شود که قدیر از کارکنان آن شرکت نیست او با قدیر تماس میگیرد. قدیر که برای خرید صبحانه در زمان استراحت کاری بیرون آمده، هنگام صبحت با اجه با او رو به رو می شود و اجه با دیدن لباس کار قدیر، متوجه ماجرا می شود. او به قدیر میگوید که کار او خجالت ندارد و کمک او در این شرایط باعث افتخار است. قدیر از او میخواهد که این مسأله را به کسی نگوید. کمال مقداری گوشت و وسیله خوراکی خریده و به نیلگون میگوید که شب، منقل پارتی راه انداخته و همگی دور هم باشند. حسرت به مرت و اجه و ایبو نیز خبر میدهد. شب، مرت و چیچک برای رفتن به خانه نیلگون آماده می شوند. آنها با بی محلی به سوزان و ابراز ناراحتی از او بخاطر کارهایش، از خانه بیرون می آیند. سوزان که به شدت تنها و سرخورده شده، افسردگی گرفته و ناراحت است. در خانه کمال، همگی دور هم جمع شده و خوشحال هستند. کمی بعد، سوزان به مرت پیام میدهد و بخاطر اشتباهاتش از او معذرت خواهی میکند. مرت بخاطر لحن پیام سوزان، نگران می شود و هرچه با او تماس میگیرد، سوزان جواب نمی‌دهد. او ماجرا را به کمال میگوید و هر دو به سمت خانه حرکت میکنند. مرت با یلدا تماس گرفته و یلدا میگوید که سوزان در خانه را قفل کرده و جواب کسی را نمی‌دهد. کمال و مرت به خانه رسیده و وقتی سوزان در را باز نمیکند، در را میشکنند. آنها با دیدن سوزان که خودش را به دار آویخته، شوکه می شوند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا