خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۴۱ سریال ترکی محکوم
قسمت ۴۱ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال ترکی محکوم

ساشا وقتی به هوش میاد چیزی به یاد نمیاره و به دنبال باریش میگرده اما نمیبینتش همان موقع بوگه باهاش تماس میگیره و سراغ باریش را ازش میگیره ساشا بهش میگه که من خبری ندارم بیهوش شده بودم وقتی به هوش اومدم کسی اینجا نبود سپس او به پایین میره و عینک باریش را اونجا پیدا میکنه و نگران حال باریش میشه و وقتی این خبرو به بوگه میگه او هم دلشوره میگیره و نگران حال باریش میشه ساشا بهش میگه الان میام پیشت و به طرف بوگه راهی میشه. بکیر که فیرات را به انبار برده بود وقتی فیرات را پیدا نمیکنه به میخانه برمیگرده و به افراد اونجا میگه که فیرات نیست ناپدید شده! همگی نگران حال فیرات میشن. فردای آن روز قنبر و پاشا به انبار میرن و اطراف آنجا را میگردن اما ایری از فیرات پیدا نمیکنن. از طرفی هم بکیر به بیمارستان ها میره تا اونجاها را بگرده اما سرنخی پیدا نمیکنن. شب قبل به یاد میارن که فیرات درباره نقشه ای که کشیده به آنها توضیح میده که اول با فرستادن پیام هایی درباره چاقو و جایش بازیش را کلافه و عصبانی کنن سپس او را به محلی که ساواش قاچاق میکرده بکشانن بکیر هم بلافاصله به پلیس زنگ بزنه و اونجارو لو بده تا مامورها از راه برسن و ساواش را دستگیر کنن و ببرن. در خانه باریش بوگه به شدت نگران حال باریش هست و با گریه به ساشا میگه که هرچی میدونی بهم بگو اما ساشا میگه راستشو گفتم من بیهوش بودم و چیزی ندیدم! زاهد به بوگه زنگ میزند تا درباره مسئله ای باهاش حرف بزنه که بوگه به ناچار بهش میگه که باریش گم شده و معلوم نیست که کار کی بوده! بعد از چند دقیقه جمره به اونجا میاد و با عصبانیت ازشون میخواد بگن تا چه بلایی سر فیرات اوردت چون از وقتی رفته سر قرار با باریش دیگه برنگشته و هیچ جا اثری ازش نیست!

آنها بهش میگ که خود باریش هم گم شده و ازش خبری نیست جمره با شنیدن این خبر جا میخوره. ساشا بهشون میگه من یه حدس هایی میتونم بزنم که کار کی میتونه باشه! همگی تو فکر فرو میرن و منتظرن تا حرف های ساشا را درباره احتمالاتش بشنون. فیرات و با یش وقتی به هوش میان خودشونو میبینن که در زیرزمین هستن و دست و پایشان با زنجیر بسته شده آنها با همدیگه جر و بحث میکنن و همدیگر را مقصر این وضعیتشون میدونن. بعد از چند دقیقه رفیع وارد آنجا میشه و فیرات که او را نمیشناسه ازش میپرسه اینجا چخبره؟ تو کی هستی؟ رفیع بهشون میگه به زودی جواب تمام سوالاتی که دارینو میگیرن فقط بدونین که هیچ اتفاقی دور از چشم سینیور نمی افتد! سعدالله یکی از افراد کارتال که قبل از سینیور اون رئیس بوده پیش سینیور میره و ازش گلگی میکنه که چرا افرادشو در مهمانی مصموم کرده و کشته سپس بهش میگه که جواب این کارتو میگیری و باهاش قطع همکاری میکنه و میره. جمره پیش دوستان فیرات در میخانه میره و بهشون میگه که یه نفر فیرات را دردیده. پاشا میگه حتما ساشا خبر داره و باید بریم ازش بپرسیم و سراغش بریم. یادگار و خان بابا باهمدیگه تو اتاق نشستن که خان بابا بهش میگه وقتی عکس مادر جمره را دیدم حسابی شوکه شدم و نمیدونستم که باید چی بگم! یادگار که قدرت تکلم نداره با تعجب بهش چشم میدوزد. همان موقع جمره وارد اتاق میشه و خان بابا سریعا عکس مادر اونو پنهان میکنه. جمره درباره ناپدید شدن باریش و فیرات باهاش حرف میزنه. رفیع ساواش را با خودش به بیرون میبره تا پیش سینیور برن. بازیش با دیدن سینیور با عصبانیت ازش دلیل کارشو میپرسه که او بهش میگه چرا میخواستی فیراتو بکشی؟ مگه قرار نبود زنده شو برام بیاری؟ باریش میگه من با فیرات سر مرگ برادرم خصومت داریم و او به سمت من اسلحه گرفته بود منم میخواستم از خودم دفاع کنم!

سینیور ازش میپرسه پس ساشا اونجا چیکار میکرد؟ نشونه گرفته بود فیراتو!؟ باریش بهش میگه اومده بود تا مراقب من باشه که اگه میخواست بکشه منو ازم محافظت کنه. زاهد وارد میشه و از سینیور گلگی میکنه که چرا باریش را مثل گروگان ها گرفته! باریش از دیدن زاهد شوکه میشه. سینیور از رفیع میخواد تا فکرت را پیشش بیاره. سینیور از پشت سر اسلحه رو سر فیرات میزاره. بوگه و ساشا جلوی در خانه ایستادن و بوگه میخواد تا داخل بره اما ساشا میگه سینیور مرد خطرناکیه بهتره همانجا بمونن. باریش و زاهد به بیرون میرن تا کمی حرف بزنن بعد از مدتی صدای شلیک میاد که باریش از تصور کشته شدن فیرات خوشحال میشه. انها از خانه سینیور بیرون میرن که با بوگه و ساشا روبرو میشن. باریش آنها را در آغوش میگیره سپس زاهد میگه که از اونجا برن باریش با ماشین زاهد میره و ساشا با ماشین بوگه. دوستان فیرات نزدیک خانه سینیور رفتن و بهم میگن که باید یه نقشه بکشیم بریم داخل خونه! زاهد تو مسیر باریش را نصیحت میکنه و میگه اگه دیرتر میرسیدم سینیور قطعا کشته بودتت! باید نقش ساواشو خیلی بهتر بازی کنی! باریش با کلافگی میگه من نقش مهمی دارم به این راحتیا منو نمیکشه!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا