خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی اسرار خانواده + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی اسرار خانواده را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسرار خانواده به کارگردانی نیهات دوراک با ژانری درام محصول کشور ترکیه می باشد. Onur Uğraş و Murat Uyurkulak نویسندگان این سریال می باشند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Ayça Bingöl – Bülent İnal – Ceyda Düvenci – Sercan Badur – Erdem Akakçe – Emel Göksu – Caner Şahin Eva Dedova – Sera Kutlubey – Can Albayrak.

قسمت ۴۲ سریال ترکی اسرار خانواده

خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی اسرار خانواده

کمال و مرت، سریع با خبر کردن آمبولانس سوزان را به بیمارستان منتقل میکنند. کمال با نیلگون تماس گرفته و قضیه را میگوید. نیلگون در مقابل نگرانی و بیتابی چیچک، به او میگوید که سوزان تصادف کرده است. آنها همگی به سمت بیمارستان می روند. یلدا در خانه، ماجده را بیدار میکند و ماجرا را به او میگوید. ماجده شوکه شده و سریع حاضر می شود تا به بیمارستان برود. او با تامر تماس میگیرد و از او میخواهد به دنبالش بیاید. در راه، تامر بابت این اتفاق ابراز نگرانی میکند و میگوید که ممکن است آخر و عاقبت این کار متوجه خودشان بشود زیرا آنها هرچه را که سوزان در دست داشت از او گرفته اند. در بیمارستان، همه با آشفتگی منتظر خبری از دکتر هستند. وقتی ماجده به بیمارستان می رسد، کمال با عصبانیت او را مقصر میداند، اما ماجده با پررویی و وقاحت، به نیلگون اشاره کرده و او را مسبب تمام بدبختی ها میداند. کمال از ماجده عصبانی شده و سر او داد می زند. قدیر نیز جلو آمده تا با ماجده دعوا کند اما حسرت جلوی او را میگیرد. سپس تامر به عمد کمال را اذیت کرده و سوزان را عشق خودش خطاب میکند. کمال از او عصبانی شده و به سمتش حمله میکند.

چیچک با کلافگی فریاد می زند و از همه میخواهد که بس کنند. کمال بخاطر چیچک آرام می شود و میگوید که به وقتش به حساب تامر رسیدگی میکند. دکتر بیرون آمده و خبر میدهد که حال سوزان خوب است و می‌توانند او را ببینند. کمال به همراه مرت و چیچک به اتاق سوزان می رود. سوزان از کمال خواهش میکند که دوباره پیش آنها برگردد و مثل سابق با هم زندگی کنند، اما کمال میگوید که او دیگر متاهل است و زندگی خودش را دارد و سوزان باید به فکر خودش باشد. سوزان وقتی وقتی میفهمد که نیلگون و بچه هایش نیز به بیمارستان آمده اند، عصبانی شده و با داد و بیداد از او میخواهد که آنها را از بیمارستان بیرون کند زیرا آنها عامل بدبختی و وضعیت او هستند. کمال سعی دارد سوزان را آرام کند اما فایده ندارد.

سوزان بیرون آمده و با دادو بیداد از نیگلون میخواهد از آنجا برود. ماجده نیز از وضعیت پیش آمده خوشحال شده و نیلگون را تحقیر میکند. نیلگون با ناراحتی به همراه بچه ها می رود. او از اینکه کمال شب را در بیمارستان پیش سوزان می ماند ناراحت و دلخور می شود. ماجده و تامر به اتاق سوزان می روند. سوزان با دیدن آنها عصبانی میشود و میگوید که آنها همه چیز را از او گرفته اند. او میگوید که در مورد تمام کارهایشان به پلیس گزارش خواهد داد. همان لحظه، پلیس به اتاق می آید تا گزارش خودکشی‌ را ثبت کند. ماجده و تامر با ترس و استرس از اتاق خارج می شوند. آنها دنبال راه حلی برای نجات هستند. فادل وقتی ماجرا را می فهمد، به سمت بیمارستان می رود. او به عمد گوشه ای پنهان می شود تا کمال او را او نبیند، سپس در فرصت مناسب پیش ماجده و تامر می رود. آنها با دیدن فادل به فکر کمک گرفتن از او می افتند. تامر به فادل پیشنهاد پول زیادی برای کشتن سوزان را میدهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا