ُ خلاصه داستان قسمت ۴۶۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۶۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.

قسمت ۴۶۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
قسمت ۴۶۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

قسمت ۴۶۲ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)

جولیا پیش ییلدیز میره و باهمدیگه صحبت میکنن. جولیا بهش میگه دوعان ازم خواست تا بیام باهات حرف بزنم و بگم که چیزی بین ما نیست فقط باهمدیگه درد و دل میکنیم اما ییلدیز میگه من این دوستی چندشتونو قبول ندارم! جولیا میگه میدونی که دوعان از من نمیگذره! ییلدیز میگه انقدر اعتماد به نقش کاذب خوب نیست! و جولیا از اونجا میره. اندر و دوعان از همدیگه طلاق میگیرن و اندر بعد از رفتن دوعان میگه مطمئنم یه روزی گیر من میوفتی ببینم اون موقع هم اینجوری پرباد حرف میزنی یا نه! کومرو و جانر پیش امیر و زینب میرن و کومرو شروع میکنه باهاش دعوا کردن و همه چیزو از چشم زینب میدونه زینب میگه تو اگه بهش دروغ نمیگفتی الان هنوزم دوست پسرت بود به منم ربطی نداره! بعد از کمی بحث کردن از اونجا میرن. سلیم میره بیمارستان که میبینه به صورت غیر طبیعی اونجا خلوته و از منشی میخواد تا ببینه مشکل از کجاست. زینب و امیر به خانه میرن و زینب به ییلدیز میگه که چه اتفاقی افتاده او با عصبانیت میخواد بره با کومرو دعوا کنه که زینب جلوشو میگیره و میگه ولش کن اون الان دنبال مقصر میگرده واسه همین اینجوری میکنه! جولیا میره شرکت پیش دوعان و میگه از پیش ییلدیز میام به خاطر تو رفتم همه چیزو بهش توضیح دادم اما اصلا حرفامو قبول نداشت و باهام بد هم حرف زد ولی به خاطر تو چیزی بهش نگفتم بعد از کمی حرف زدن دوعان ازش تشکر میکنه جولیا بهش میگه اون لیاقتتو نداره ولش کن من همیشه هستم پیشت. ییلدیز با سادایی و ییلدیز سو به مدرسه ای که میخواد اونو ثبت نام کنه میره اونجا به مشکل میخورن و برمیگردن خونه.

دوعان به خانه ییلدیز میره تا ییلدیز سو را ببینه ییلدیز بهش میگه که رفتیم اون مدرسه ولی اصلا خوب نبود اومدیم خونه در ضمن دفعه آخرت باشه اون جولیارو میفرستی اینجا تا یسری چیزارو خودش به زبون بیاره! دوعان میگه گفتم حرف منو که باور نداری از زبون خودش بشنوی! تازه از اندر هم جدا شدم اومده بودم اینو بگم ییلدیز میگه به من دیگه ربطی نداره برو به معشوقه ات بگو! اونا باهم کمی بحث میکنن در آخر دوعان از اونجا میره. ییلدیز به اندر زنگ میزنه تا به خاطر طلاقشون اونو حرص بده و بعد از کمی کل کل کردن تلفنو. قطع میکنه. کومرو به خانه هاندان و انگین رفته اونجا بهشون میگه که زینب و سلیم باهم در ارتباط بودن اونا جا میخورن و کومرو میگه دوست دارم بدونم از کی و از کجا باهم آشنا شدن! هاندان یاد گذشته میوفته و میگه من میدونم از کی و درباره پروژه سلامت اونا بهشون میگه. فردای آن روز دوعان پیش ییلدیز میره و بهش میگه باشه چیزی که میخوایو انجام میدم و جلوی ییلدیز به جولیا زنگ میرنه و روی اسپیکر میزاره سپس بهش میگه که به خاطر تمام کارهایی که واسم کردی تشکر میکنم و برای همیشه ازش خداحافظی میکنه ییلدیز خوشحال میشه اما جولیا شوکه میشه.

جولیا پیش سلیم میره و همدیگرو در آغوش میگیرن و میگن خیلی وقته همدیگرو ندیدیم! اونا خواهر و برادرن باهمدیگه و جولیا وقتی ماجرای سلیم را میشنوه جا میخوره و میگه دوعان ییلدریم میشناسم اون عشق اولم بود اما جدا شدیم ولی دوتا دوست خوب واسه هم موندیم البته تا قبل از اومدن ییلدیز سپس ماجرای خودشو تعریف میکنه و در آخر میگه حالا ماجرای منو ول کن باید ببینیم کی پشت این قضیه توعه کی داره باهات بازی میکنه تا بعد برسیم به ماجرای من! سپس باهمدیگه تو فکر میرن. ییلدیز بعد از قطع تماس دوعان باهاش حرف میزنه و میگه من چجوری باید باور کنم؟ سپس ازش میخواد تا صبر کنه و میگه فقط تو منو نمیخوای باید بین تو و بقیه فکرامو بکنم دوعان میخنده و قبول میکنه و از اونجا میره. اندر طبق نقشه ای جانر را دیوونه نشون میده و به مطب مادر سلیم که روانشناسه میرن. وقتی دکتر با جانر تنها میشه، جانر به بهونه آب ازش میخواد بره از اتاق بیرون و اون چندتا از پرونده های مریضاشو برمیداره. جولیا موقع برگشت به خانه اش به دوعان زنگ میزنه تا ببینه ماجرا چیه؟ دوعان میگه من دلم یه زندگی با آرامش و بدون دغدغه را میخواد سپس ازش میخواد مراقب خودش باشه و خداحافظی میکنه جولیا جا خورده حسابی…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل ششم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا